« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی  »

محبت خدا نشانه دارد ،ذکر
ازهیچ یک از قدرت هایی که در عالم هستندوارعاب می کنندملت ما را،مانمی ترسیم؛برای اینکه ما برای خدا قیام کردیم.«امام خمینی ره»

رسول الله(ص):هرگاه فتنه ها به شما روی آوردو محیط جامعه مانند شب تاریک سیاه گردید،پس بر شما باد تمسک بر قران،زیرا که قران شفیعی است که شفاعتش پذیرفته درگاه الهی است وگواهی است که ،شهادتش پذیرفته می شود(اصول کافی ج2 ص238)





طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

به نقل از شهید سید محمد حسین نواب (روحانی وارسته‌ای که در سال ۷۳ در منطقه بوسنی به شهادت رسید)

تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم؛ حالت عجیبی داشت.

از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتی داشت؛ بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم.

بسیاری از دوستان مجذوب صدای او بودند، دعای کمیل و توسل او مسیر زندگی خیلی از افراد را عوض کرد.

شب بود که به همراه چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم، دعای توسل شهید تورجی زاده در حال پخش بود، هر کس در حال خودش بود، صدای در آمد بلند شدم و در را باز کردم، در نهایت تعجب دیدم استاد گرامی ما حضرت آیت الله جوادی آملی پشت در است؛ با خوشحالی گفتم بفرمایید.

ایشان هم در نهایت ادب قبول کردند و وارد شدند، البته قبلاً هم به حجره‌ها و طلبه‌هایشان سر می‌زدند.

سریع ضبط را خاموش کردیم، استاد در گوشه‌ای از اتاق نشستند، بعد گفتند :

اگر مشکلی نیست ضبط را روشن کنید.

صدای سوزناک و نوای ملکوتی او در حال پخش بود.

استاد پرسیدند: اسم ایشان چیست؟

گفتم : محمد رضا تورجی زاده.

استاد پس از کمی مکث فرمودند :

ایشان (در عشق خدا) سوخته است.

F-12

گفتم : ایشان شهید شده. فرمانده گردان یا زهرا (سلام الله علیها) هم بوده.

استاد ادامه داد:

ایشان قبل از شهادت سوخته بوده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۴۵
محسن پاینده
رهبری در تفسیر شبکه خارجی

شبکه تلوزیونی فاکس نیوز وابسته به پنتاگون در برنامه زنده خود اشاره به فرازهایی از بیانات فرماندهی کل قوا کرد ، که فرموده بود:
« من مانند مسئولان آمریکایی نیستم ، و اگر جنگی اتفاق بیفتد ، لباس رزم پوشیده و پیشاپیش ملّت ایران آماده فداکاری خواهم بود» و همچنین مفسّر سیاسی شبکه تلوزیونی سی.ان.ان با اشاره به حضور مکرّر آیت الله خامنه ای (دام عزه) در خطوط مقدم و پوشیدن لباس رزم در طول هشت سال جنگ اعلام کرد :رهبر ایران با لحنی کنایه آمیز به دولتمردان کاخ سفید گوشزد کرد که وی مانند مسئولان آمریکایی نیست که پس از حمله به برج های دوقلو و پنتاگون 160 ساعت خود را در مکانی نا معلوم پنهان کرده و ارتباط خود را با دنیای خارج قطع کنن!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۸:۳۴
محسن پاینده

  شادی روحش صلوات

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۱۴
محسن پاینده
مرام حکومتی، نه فقط روش شخصی

برای رجایی ساده‌زیستی فقط یک روش شخصی نبود بلکه در حکومت هم آن را اعمال می‌کرد.

اولین نصیحت ایشان به من پس از این که مدیر کل آموزش و پرورش تهران شدم این بود که برو سعی کن این اتاق را کوچکتر و کمتر کنی نه این که زیادش کنی.



دکتر مجتبی رحماندوست، مشاور رئیس جمهوری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۹
محسن پاینده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۷
محسن پاینده
مردی از نسل امیر المؤمنین(علیه السلام)

هاشم طالب ، مسئول خبرنگاران حوزه دولت نهاد ریاست
جمهوری، طالب در خصوص شروع کارش در نهاد ریاست جمهوری گفت
: مقطعی
که ما شروع کردیم ، از نظر امنیتی زمان بدی بود. هفتم تیر،
هشتم شهریور، ترور شخصیت ها، ائمه جمعه و حتی مردم ،
انفجارها و این که حضرت آیت الله خامنه ای از بیمارستان
آمدند ریاست جمهوری جو عجیب و خاصی را ایجاد کرده بود؛
چنانچه دفتر رئیس جمهور، منزل ایشان و تشکیلات اداری ریاست
جمهور در یک ساختمان خلاصه شده بود. (ساختمان قرمز)،
بنابراین تردد خبرنگاران خیلی با مشکل مواجه و با دید
امنیتی بسیار شدیدی آمیخته بود و ما هم از روابط عمومی
چیزی نمی دانستیم.
وی ادامه داد: معلم بزرگ ما برای سامان دادن کارهایمان شخص
آقا بودند. جالب است بدانید بچه های تیم حفاظت هم از آقا
یاد می گرفتند که باید چگونه عمل کنند. حتی در موردی که من
با یک خبرنگار برخوردی داشتم ، ایشان بشدت برآشفته شدند و
گفتند معنی ندارد. شما باید همواره طرفدار و حامی
خبرنگاران باشید.
طالب در این مصاحبه اظهار داشت: با گذشت زمان ، رابطه ای
که میان آقا با خبرنگاران برقرار شد تا هنوز هم کم نظیر
است. ایشان بلااستثنا با همه مطبوعات ، مصاحبه های اختصاصی
داشتند و این اتفاق پس از آن مقطع هرگز نیفتاد. آقا در عین
حال همواره تاکید می کردند که تشکیلات نباید عریض و طویل
بشود. یک روابط عمومی داشتیم با حداکثر 10نفر نیرو و الان
همان مجموعه با همان کارها به چند معاونت و ده دوازده تا
اداره کل ، هر کدام با دهها نیرو تبدیل شده است.دوران
بسیار شیرینی بود، اما با ظلمهایی در حق رئیس جمهور نیز
همراه بود.
این مسئول سابق روابط عمومی ریاست جمهوری در مورد وضع
زندگی آیت الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری گفت: ایشان
با خانواده تا مدتها در یک اتاق درون مجموعه اداری زندگی
می کردند. همسر رئیس جمهور وقتی از خانه بیرون می آمدند در
واقع وارد قسمت اداری می شدند. حتی بعد که ریاست جمهوری به
ساختمان سفید منتقل شد، ایشان در اتاقی چسبیده به دفترشان
زندگی می کردند و فرزندان آقا واقعا حالت زندانی داشتند؛
اما بعدها یعنی 4سال پس از شروع ریاست جمهوری پشت ساختمان
نخست وزیر 2خانه هر یک به مساحت حدود 100مترمربع پیش بینی
شد که در یکی رئیس جمهور و دیگری نخست وزیر با خانواده
زندگی می کردند.
تا آن موقع آقا اجازه نداده بودند منزلشان مفروش باشد و آن
اتاق پوشیده از موکت بود، اما دوستان تلاش کردند آن منزل
را مفروش کنند که همچنان آقا اجازه ندادند و فرشها جمع شد.سال
1363در سفر چهارمحال بختیاری در مسیری که با بالگرد طی می
کردیم ، یک آبادی دیده می شد که آقا گفتند در این روستا
بنشینیم.
بعد فهمیدیم اسم این روستا سرآقا سید است و هرگز طی سالها
محور ارتباطی با شهر نداشته است و ساکنان روستا تا آن روز
رنگ شهر، ماشین و... را ندیده بودند. بالگرد که نشست مردم
اول ترسیدند و بعد نزدیک شدند.
از محل فرود باید یک دره سنگلاخ را طی می کردیم تا به
روستا برسیم. مردم روستا آمدند و گفتند بیایید کول ما تا
برویم. خب ما استنکاف کردیم. بعد مردم روستا روی زمین
خوابیدند تا پای کسی روی سنگلاخ نباشد و از روی بدن اینها
عبور از دره انجام شود و آقا اعتراض کردند که چرا شما این
کارها را انجام می دهید و یکی از مردم گفت سالها پیش
(معلوم شد پیش از انقلاب) بخشداری به آنجا رفته و از آنها
خواسته وی را کول کنند.
وی افزود: بعد ما فهمیدیم آنها متوجه نبودند که رئیس جمهور
به روستایشان آمده و احترامی که می گذاشتند به دلیل سیادت
و روحانیت آقا بوده است. آقا در روستا روی زمین نشستند و
زمانی طول کشید که اهالی صندلی ای را که ظاهرا تنها صندلی
موجود در روستا بود آوردند.
آقا پرسیدند چه مشکلی دارید. یکی از آنها گفت بعید است در
خصوص مشکل ما شما بتوانید کاری بکنید که آقا گفتند حالا
بیان کنید، شاید توانستیم کاری بکنیم و آنها اسم دزدی را
بیان کردند. گفتند او 3قاطر آنها را دزدیده است که این
بزرگترین مشکل آن روستا بود.
فرمانده ژاندارمری همان جا بود که آقا دستور دادند این دزد
پیدا شود. یک روز بعد دزد دستگیر شده بود. وقتی آقا قصد
داشتند روستا را ترک کنند، مردم گفتند یک خواهش دیگر هم
دارند و گفتند چند زوج در روستا هستند که ده پانزده سال
است با هم زندگی می کنند و چون عاقد نداشته ایم آنها عقد
نشده اند و شما برایشان خطبه عقد بخوانید.
آقا فرمودند همان لفظ ایجاب و قبول که جاری شده عقد هم
جاری شده و مشکلی وجود ندارد. یکی از روستایی ها در میان
خبرنگاران آمده و گفته بود که دخترم بزرگ است و خانه ندارم
و اگر به این آقا بگویم مشکل حل خواهد شد؟
ما گفتیم با چقدر می توانی خانه بخری. گفت پولش نمی رسد و
بعد از اصرار ما، در نهایت گفت هزار تومان ، که بچه ها
نفری 100تومان ، 200تومان جمع کردیم و 200تومانی هم اضافه
آمد که گفتیم با این هم جهیزیه برای دخترت تهیه کن.
پس از آن سفر، پزشک مقیم، به روستا اعزام و راه احداث و
خلاصه آباد شد.
طالب در مورد سفر آیت الله خامنه ای به پاکستان گفت: در
سفر پاکستان وقتی آقا وارد شهر لاهور شدند اتفاق عجیبی
افتاد. همه ما جا خورده بودیم ، حتی خود پاکستانی ها، حتی
خود ضیائ الحق که در آن سفر آقا را همراهی می کرد. قرار
بود آقا با همراهی رئیس جمهور پاکستان از فرودگاه این شهر
به مزار اقبال لاهوری (مسیری به طول فرودگاه مهرآباد تا
میدان امام حسین ) بروند و زمانی حدود یک ربع ساعت برای طی
این مسیر پیش بینی شده بود، اما طی این مسیر 4ساعت طول
کشید، زیرا در آن روز بدون هیچ پیش بینی و تبلیغات و اعلام
وسیع قبلی مردم لاهور استقبال عظیم و باشکوهی از آقا
کردند؛ استقبالی در حجم همان استقبالی که روز ورود امام
(ره) به وطن از ایشان شد.
وی ادامه داد: جمعیت در مسیری به طول حدود 15کیلومتر جا
گرفته بود و بیشتر اوقات خودروی حامل دو رئیس جمهور را
جمعیت روی دست بلند می کرد. دولت پاکستان هراسان شده بود،
چون از رئیس جمهور کشوری دیگر چنین استقبال عجیبی شده بود.
آنها تا توانستند کوشیدند گروه خبرنگاران ایرانی قادر
نباشند این صحنه باشکوه را منعکس کنند. ایراد امنیتی
تراشیدند و از این قبیل و اما ما رفتیم یک جیپ روباز را که
4نیروی کار کنار آن بودند تصاحب کردیم ، بچه ها فیلم و عکس
گرفتند که پخش شد.
به خاطر دارم که چندین مرتبه پیش آمد که این جیپ از فرط
فشار جمعیت روی دو چرخ راه می رفت. بچه های کیهان ،
اطلاعات ، ابرار و ایرنا هنوز به خاطر دارند که مردم لاهور
شعار می دادند: درود بر خامنه ای ، مرگ بر ضیاالحق. اوضاع
وحشتناک امنیتی به وجود آمده بود، اما لطف و رحمت الهی
شامل ما شده بود که جان سالم به در بردیم.
طالب در پاسخ به این سئوال که ظاهرا سفارش آقا در زمان
ریاست جمهوری این بود که تشکیلات ، عریض و طویل نباشد. آیا
این رویه تا آخر دوره دوم ادامه داشت؟ گفت: بله ، دقیقا
این رویه مراعات شد. من به شما بگویم که آن زمان فقط یک
مسوول در دفتر خودرو، منشی و راننده داشت و او آقای
میرسلیم ، مشاور رئیس جمهور بود. در این 8ساله نه اضافه
کاری در کار بود نه خودرو و امکانات فراتر از معمول که
الان معمول شده است ، در حالی 18ساعت کار می کردیم و ماشین
ها هم همه پیکان بود.
پیکان هایی که فقط خواجه حافظ شیرازی آنها را هل نداده
بود. من و بقیه دوستان برای کارهای اداری از ماشین شخصی
خودمان استفاده می کردیم، حتی تردید داشتیم که برای بنزین
آن از اداره کوپن بگیریم. من به شما بگویم که اگر در
پیشگاه الهی در قبال دریای گناهانم چیزی برای پیشکش داشته
باشم همان 8سال خدمت کنار آقاست.
پس از آخرین دوره ریاست جمهوری و رحلت حضرت امام (ره) یک
دوره کاری 40روزه عجیبی هم داشتیم و آن روزی چند دیدار آقا
به عنوان رهبر انقلاب در دیدار با اقشار مختلف مردم بود که
در این مدت از اقصا نقاط کشور می آمدند، یک کار شبانه روزی
با کمترین امکانات.



منبع: روزنامه جام جم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۰۶
محسن پاینده
پهلوان عارف علمدار کانال کمیل                     کشتن نفس

از پیروزی انقلاب یک ماه گذشت ، چهره و قامت ابراهیم بسیار جذاب تر شده بود؛هر روز در حالی که کت و شلوار زیبایی می پوشید به محل کار می آمد؛ محل کار او در شمال تهران بود.
یک روز متوجّه شدم خیلی گرفته و ناراحت است! کمتر حرف می زد ، تو حال خودش بود، به سراغش رفتم و با تعجب گفتم : داش ابرام چیزی شده؟ گفت : نه ، چیز مهمی نیست . امّا مشخص بود که مشکلی پیش آمده.
کمی سکوت کرد ،به آرامی گفت : چند روزه که دختری بی حجاب تو این محلّه به من گیر داده ! گفته تا تو رو بدست نیارم ولت نمی کنم!
رفتم تو فکر، بعد یک دفعه خندیدم! ابرام با تعجّب سرش رو بلند کرد و پرسید: خنده داره؟ گفتم : داش ابرام ترسیدم ، فکر کردم چی شده!؟
بعد نگاهی به قد وبالای ابراهیم انداختم و گفتم: با این قد و بالایی که تو داری ، این اتفاق خیلی عجیب نیست ! گفت : یعنی چی؟ یعنی به خاطر تیپ و قیافم این حرف و زده.
لبخندی زدم وگفتم : شک نکن!
روز بعد تا ابراهیم رو دیدم خنده ام گرفت. با موهای تراشیده اومده بود محل کار ، بدون کت و شلوار!
فردای آن روز با پیراهن بلند به محل کار اومد! با چهره ای زولیده تر ، حتّی با شلوار کردی و دمپایی آمده بود!
ابراهیم این کار را مدتی ادامه داد ، بالاخره از اون وسوسه شیطانی رها شد.
روحش شاد . برگرفته از کتاب «سلام بر ابراهیم» حتماً بخوانید تا پی به عظمت این شهید گمنام ببرید .
ما رو هم دعا کنید .
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۴۴
محسن پاینده

الگوی موفق

آیا می دانید رفتار والدین نسبت به پدر ومادر خود در چگونگی رفتار فرزندانشان نسبت به خودشان اثر دارد ؟
پدر ومادر در تربیت فرزندان نقش اساسی دارند ، ما باید با عمل خود معارف دین را به فرزندانمان بیاموزیم ، در مقابل آن ها دست والدین خود را ببوسیم و با آن ها با زبان نرم صحبت کنیم؛اگر آن ها به سن پیری رسیده اند به دیدار آن ها رفته و نیاز های آن ها را برآورده سازیم و به فرزندان خود نیز بگوییم به دیدار آن ها بروند ، چرا که در سن پیری والدین نیاز به محبت بیشتری دارند؛ گاه دیده می شود که فرزندان حوصله شنیدن حرف های والدین خود را ندارند در حالی که آن ها نیز نیاز دارند کسی با آن ها صحبت کند ، هر چند هر چند که حرف هایشان تکراری باشد ، شاید نیازشان را خجالت بکشند که بگویند ماباید خود متوجه باشیم ، برای آن ها برنامه تفریحی داشته باشیم ، چرا که به خاطر کهولت سن ، خود به تنهایی قادر به رفتن به جایی نیستند ؛ با عمل به این موارد ما می توانیم الگوی خوبی برای فرزندان خود باشیم.
در مورد احترام به والدین در روایات ما بسیار تأکید شده است، که عظمت حرمت والدین را می رساند و ما باید خود به آن دستورات عمل کرده و به فرزندانمان نیز آن ها را یاد آوری کنیم.

قال ابو عبد الله(ع):

لا تملا عینیک من النظر الیهما الا برحمة و رقة، و لا ترفع صوتک فوق اصواتهما، و لا یدیک فوق ایدیهما و لا تتقدم قدامهما.

امام صادق(ع) فرمود:

چشمهایت را جز از روی دلسوزی و مهربانی با پدر و مادر خیره مکن و صدایت را بلندتر از صدای آنها نکن دستهایت را بالای دستهای آنها مبر، و جلوتر از آنان راه مرو.

بحار الانوار، ج 74، ص 79.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۶
محسن پاینده
ادرکنی یا صاحب الزمان (علیه السلام)

قالَ الإمام موسى بن جعفر الکاظم (علیه السلام) : رَحِمَ اللهُ عَبْداً تَفَقَّهَ، عَرَفَ النّاسَ وَلایَعْرِفُونَهُ.


فرمود: خداوند متعال رحمت کند بنده اى را که در مسائل دینى تفقه و تحقیق نماید و نسبت به مردم شناخت پیدا کند، گرچه مردم او را نشناسند و قدر و منزلت او را ندانند.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۴۰
محسن پاینده
علمدار کانال کمیل شهید گمنام ابراهیم هادی شادی روحش صلوات

آخر آذر ماه بود با ابراهیم بر گشتیم تهران ، در عین خستگی خیلی خوشحال بود . می گفت: هیچ شهید یا مجروحی در منطقه دشمن نبود ، هر چه بود آوردیم. بعد گفت: امشب چقدر چشم های منتظر را خوشحال کردیم ، مادر هر یک از این شهدا سر قبرش برود ، ثوابش برای ما هم هست .
من بلافاصله از موقعیت استفاده کردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا می کنی که گمنام باشی ؟!
منتظر این سؤال نبود ، لحظه ای سکوت کرد وگفت : من مادرم رو آماده کردم ، گفتم منتظر من نباشه ، حتی گفتم که دعا کنه گمنام شهید بشم! ولی باز جوابی را که می خواستم نگفت .
ابراهیم محاسنش را کوتاه کرده بود امّا با این حال نورانیت چهره اش مثل قبل است .آرزوی شهادت که برای همه بچه ها بود، برای ابراهیم حالتی دیگر داشت .
در تاریکی شب با هم قدم می زدیم ، پرسیدم: آرزوت شهادته درسته؟ خندید ، پس از چند لحظه ای سکوت گفت: شهادت ذرهای از آرزوی من است ، من می خواهم چیزی از من نماند ،مثل ارباب بی کفن حسین (علیه السلام)قطعه قطعه شوم.
اصلاًٍِ دوست ندارم جنازه ام برگردد ، دلم می خواهد گمنام بمانم. دلیل این حرفش را قبلاً شنیده بودم ؛ می گفت: چون مادر سادات قبر ندارد نمی خواهم مزار داشته باشم.
بهد رفتیم زور خانه همه بچه هارا برای ناهار فردا دعوت کرد...... بر گرفته از کتاب (سلام بر ابراهیم)1
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۱۸
محسن پاینده