« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی  »

محبت خدا نشانه دارد ،ذکر
ازهیچ یک از قدرت هایی که در عالم هستندوارعاب می کنندملت ما را،مانمی ترسیم؛برای اینکه ما برای خدا قیام کردیم.«امام خمینی ره»

رسول الله(ص):هرگاه فتنه ها به شما روی آوردو محیط جامعه مانند شب تاریک سیاه گردید،پس بر شما باد تمسک بر قران،زیرا که قران شفیعی است که شفاعتش پذیرفته درگاه الهی است وگواهی است که ،شهادتش پذیرفته می شود(اصول کافی ج2 ص238)





طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساواک سازمان» ثبت شده است

در زندان گروهبان و آرایشگر به اجبار محاسن آقا را کوتاه کردن

یکی از شکنجه گران کف پای آقا را به شدت شلاق زد و آن قدر به شلاق زدن ادامه داد تا (شکنجه گر) از کت و کول افتاد.

شکنجه گر دوم شلاق را به دست گرفت و پس از دقایقی شلاق را کنار گذاشت و نفر سوم شکنجه را اغاز کرد و نفر سوم هم از این کار خسته شد و نفر چهارم وارد عمل شد…

گویی هر شش هفت نفری که در اتاق بودند ، وظیفه داشتند پس از خستگی نفرات دیگر به کار انها (شکنجه دادن زندانی) ادامه دهند.گاهی شلاق خیس شده و بر بدن آقا می خورد ، ایشان در این باره می گویند : ” در طول مدت شکنجه، یکی از آنها بالای سرم می‌آمد و از من می‌خواست تا از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری جویم. من قبول نمی‌کردم و آنها هم آن قدر مرا می‌زدند تا بی‌هوش می‌شدم”

آقا بی هوش شد ، این موضوع پیش از این نیز در گفت و گوی ایشان و هم سلولی ها عنوان شده بود و آقا گفته بود که در صورتی که شکنجه من ادامه یابد به دلیل ضعف معده فورا بیمار شده و احتمالا از هوش خواهد رفت.

هم سلولی ها در این باره گفته بودند که ساواک با حربه های خود شما ره به هوش خواهد آورد و …

برای به هوش اوردن آقا آب به صورتش زده و همچنین آبی به پاهایش هم زدند. شکنجه دوباره ادامه یافت و پس از مدتی شکنجه گران پا بند را باز کرده و آقا مسیر محل شکنجه تا سلول را با پاهای زخمی پیمود.

قبل از خروج ایشان از اتاق ، شکنجه گر به ایشان گفته بود : “به سلولت برگرد، اما به زودی دوباره به اینجا خواهی آمد تا بالاخره اعتراف کنی…”

چند روز گذشت و زمان بازجویی فرارسید .

تفاوت هایی بود که میان این بازجویی و بازجویی های قبل ، این بارهمه سوالات را در دو خط خلاصه کرده از ایشان پرسبده بودند : شرح فعالیت‌های سیاسی خود را بنویسد و بگوید چه نوع کتاب‌ها و نشریاتی مطالعه می‌کند و فعالیت‌هایی که به نفع خمینی داشته و دارد چیست و آیا ارتباط با دسته‌های سیاسی دارد یا نه؟

ایشان نیز در پنج صفحه ، از آغاز فعالیت‌هایش از تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، هر آنچه که برای ساواک کشف بود، تا آخرین دستگیری‌اش را نگاشت.

ایشان در اخرین جمله نوشته بود : ” فکر می‌کنم وظیفه‌ام آن است که از اسلام هر چه بیشتر درک کنم و تا آن‌جا که می‌توان و می‌باید اصول اعتقادی و معارف الهی را در حوزه امکان و قدرت خود منتشر سازم و در برابر دشمنان فکری که  از دشمنان سیاسی آن خطرناکتر و درنده‌ترند و دفع‌شان واجب‌تر است، حصاری از منطق و استدلال بکشم. این است کار من و راه من”

سوالاتی که در بازجویی های دیگر از ایشان پرسیده بودن و جواب های جالب ایشان جالب به شرح زیر بود :

ارتجاع چیست؟ مرتجع کیست؟

ایشان در جواب، ارتجاع را در معنی لغوی «عقب گرد کردن» و در اصطلاح به معنای «عقب گرد کردن در مسائل سیاسی و اقتصادی» معنا کرده بودند و مرتجع واقعی در ایران را شاه معرفی کرده بودند. به خاطر این که کشور را از نظر سیاست، در وضعیت عقب نگه داشته است، در حالی که حتی مصری ها نیز هواپیما می‌سازند.

سپس ایشان را به شکنجه گاه تهران فرستاده بودند. بعد از مدتی، دوباره ثابتی [از مقامات ارشد ساواک]، همان سؤال‌ها را از ایشان پرسیده و ایشان هم گفته بود که در زاهدان به این سؤالات پاسخ دادم. قبل از این مکالمات، شنبه یا یکشنبه را نوشته بودند که خامنه‌ای حال پاسخ دادن ندارد. مشخص می‌شود که ایشان را آنقدر اذیت [و شکنجه] کرده بودند که حتی توان حرف زدن نداشته است. در ادامه نوشته بود: وقتی بهبود یافت از او بپرسید.

بعد از بهبودی که از او سؤال می‌کنند، ایشان می‌گویند: «در زاهدان جواب داده‌ام.» دوباره از او می‌پرسند: «نمی شود، باید مفصل پاسخ دهی» و ایشان دوباره همان پاسخ را می‌دهد [و شاه را مرتجع می‌خواند].

در زندانی که آیت الله خامنه ای در ان بود ۹ زندانی دیگر هم حضور داشتند ، یکی از انها سیدعباس موسوی قوچانی بود.

..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۰۲:۰۵
محسن پاینده

به گزارش سرویس چند رسانه ای صراط، سازمان امنیت و اطلاعات کشور که به طور خلاصه به آن ساواک خوانده می‌ گفتند، از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷ سازمان اصلی پلیس امنیتی و اطلاعاتی ایران در زمان سلطنت شاه مخلوع بود که قدرت و اختیارات بسیاری در توقیف و بازجویی افراد داشت. این سازمان به ویژه در سالهای دهه ۱۳۵۰ و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی سال ۵۷ و سرنگونی حکومت سلطنتی، نفرت‌انگیزترین و مخوف‌ترین نهاد حکومتی در بین مردم به‌شمار می‌آمد. مقر سابق ساواک در خیابان خواجه عبدالله تهران قرار داشت.


ساواک در اوسط دهه ۱۹۵۰ میلادی (اواسط دهه ۱۳۳۰ شمسی) با همکاری مشترک موساد و سیا در ایران شکل گرفت و هدف از آن تاسیس یک نیروی پلیس مخفی در ایران بوده‌است.


در این سازمان افرادی را برای شکنجه ی افراد انقلابی انتخاب کرده بودند که بعد از مدتی به علت بی رحمی و شکنجه ی زیاد بین زندانیان شهرت خاصی پیدا کردند.




محمد علی شعبانی (دکتر حسینی)


محمدعلی شعبانی معروف به دکتر حسینی بازجو و شکنجه‌گر؛ به سال 1302 در گلپایگان به دنیا آمد. پس از ناتمام ماندن تحصیلات در مقطع ابتدایی، به ارتش وارد و با درجه گروهبانی در رکن 2 مشغول خدمت شد. پس از تأسیس ساواک در سال 1336، برای ادامه خدمت به ساواک منتقل و در اداره سوم مشغول به کار شد.

برای مدتی مدیر داخلی بازداشتگاه اوین بود و خود در شکنجه و بازجویی زندانیان و متهمین سیاسی شرکت می‌جست. در پی بوجود آمدن کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک و شهربانی در سال 1351، به آنجا منتقل شد. وی دوره‌های آموزشی «توجیه و حفاظت»، «شوک الکتریکی» و «آپولو» را در ساواک طی نموده و در کمیته مشترک ضد خرابکاری به کار بست. حسینی به خاطر جدیت و پشتکار فراوان در امر شکنجه زندانیان، موفق به دریافت نشان‌ها و مدالهای مختلف گردید.

وی شخصی نام آشنا برای زندانیان سیاسی به نام محمدعلی شعبانی که دارای تحصیلات چهارم ابتدائی بوده و نام مستعار «دکتر حسینی» را یدک می‌کشید، متخصص‌ترین فرد برای زدن کابل بوده است. وی زندانی را روی دستگاه مخصوص شکنجه «آپولو» می نشاند و کف دست و ساق پای زندانی را زیر گیره‌های آن پرس نموده و کلاه آهنی مخصوصی که تا گردن زندانی را می پوشاند روی سر او قرار می‌داد. آنگاه شروع به زدن کابل می نمود. سر کابل‌ها افشان بود و موقع اصابت به کف پا، نوک آن روی پا برمی گشت و موجب کنده شدن گوشت‌های آن می‌شد. گاهگاهی هم با شیئی چوبی یا فلزی ضربه‌ای به کلاه وارد می کردند که صدای بسیار وحشتناکی در آن ایجاد شده و در گوش زندانی می پیچید که فوق‌العاده آزار دهنده بود و شکنجه‌ای بود مضاعف بر سایر شکنجه‌ها. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تاریخ 24 اسفند 1357 هنگامی که منزلش محاصره بود با اسلحه کمری اقدام به خودکشی نمود که بلافاصله به بیمارستان منتقل و سرانجام در تاریخ 12/2/58 درگذشت.





 پرویز ثابتی


پرویز ثابتی فرزند حسین در سال 1315 در سنگسر از توابع سمنان در محله ای به نام تپه سر در یک خانواده بهائی به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه پسند سنگسر از سال 1322 تا 1328 و دوران دبیرستان را در فیروز بهرام تهران از 1328 تا 1334 گذراند، همچنین در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از 1334 تا 1337 تحصیل کرد. در خرداد ماه 1337 موفق به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شد. در بهمن ماه 1337 با معرفی ضرابی (مدیرکل نهم ساواک) به استخدام ساواک درآمد. وی با جاه طلبی و سرسپردگی متظاهرانه خیلی زود در تشکیلات ساواک ترقی کرد. ابتدا با حمایت فردوست، قائم مقام ساواک؛ و ناصر مقدم، مدیرکل اداره سوم در سال 1345 رئیس اداره یکم اداره کل سوم شد. در همین سال ناگهان به اعتبار یک برنامه تلویزیونی به شخصیتی سرشناس بدل شد و به تدریج ابعاد قدرتش فزونی گرفت. به راحتی می توان ادعا کرد تا سال 1349 که وی معاون اداره کل سوم ساواک شد، سایه اقتدارش بر همه عرصه های زندگی ایرانیان سنگینی می کرد. مخالفان رژیم او را خصم اصلی خود می دانستند. در عین حال، احراز همه مشاغل مهم از پست وزارت گرفته تا استادی دانشگاه و معلمی و حتی کارمندی دولت، در گرو دریافت اجازه اداره ای بود که ریاستش را او برعهده داشت.


 سخنگوی غیر رسمی ساواک و مرد امنیتی مرموز حکومت شاه، سال گذشته بعد از سی و سه سال در گفتگو با صدای رسمی دولت آمریکا، به بیان خاطرات خود و دفاع از رژیم شاه و ساواک پرداخت. ثابتی که مدیر امنیت داخلی ساواک  بوده است در مورد نوشتن خاطراتش گفت: خاطراتم را از همان اول انقلاب نوشته ام ولی تاحالا منتشر نکرده ام، مسائل منفی را نگفته بودم که مورد سوءاستفاده جمهوری اسلامی قرار نگیرد و تنش نیروهای مخالف رژیم شاه را زیاد نکند!



ثابتی در مورد ارتباط ساواک و شخص خودش با موساد و سیا گفت: باسیا و موساد در تماس بودیم و ارتباط حرفه ای داشتیم مبادله اطلاعاتی داشتیم و سفر به اسرائیل هم می کردم، ولی رابطه خارج از مسائل اداری با موساد نداشتم!


ثابتی در اول آبان 1357 و هنگامی که دریافت رژیم شاه رفتنی است، به آمریکا رفت و در فلوریدا ساکن شد. در آمریکا، پرویز ثابتی، نام کوچک خود را به « پیتر»  تغییر داد و همچنان به شرکت خود با عباس در زمینه خرید و فروش زمین و ساختمان سازی در آمریکا و فرانسه ادامه داد. اغلب معاملاتی که ثابتی انجام می دهد  به نام همسر و دو دخترش می باشد و در محضر یکی از بستگانش در آمریکا، به نام هوشنگ ثابتی،  به ثبت می رسد. ثابتی، مالک چند شرکت ساختمانی در آمریکا و اروپا  می باشد.




بهمن نادری پور (تهرانی)


بهمن نادری پور معروف به تهرانی فرزند عباس در سال 1324 در تهران متولد گردید. وی در سال 1346 با مدرک دیپلم در سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) استخدام شد. مدتی در ادارات بایگانی و فیش مشغول به کار بود و سپس به بخش 311 که وظیفه‌اش جمع‌آوری خبر در گروههای کمونیستی بود منتقل شد. وی در حین خدمت تحصیلات خود را تا مقطع لیسانس ادامه داد. علاقمندی وافر وی به کار، استعداد سرشار و سرسپردگی، از وی فردی مستعد ساخته بود که موجب شد پس از گذشت مدت کوتاهی، مسئولیت بخش احزاب و دستجات کمونیستی به وی واگذار شود و به دنبال آن در سال 1348 رهبر عملیات گردد. در اواخر سال 1349 عضو کمیته‌ای در اداره سوم شد که وظیفه آن شناسایی عوامل تظاهرات سراسری دانشگاهها بود. تهرانی در سال 1355 جهت گذراندن دوره‌های تخصصی عازم آمریکا و اسرائیل گردیده و دوره‌های مختلف مربوطه را طی می نماید.

او از نظر رتبه در ساواک کارمند رده نهم بود. در سال 1356 به علت عدم سازگاری با ناصری و سجده‌ای (رئیس کمیته مشترک) به کمیته مستقر در اوین منتقل ‌شد. او تا آخرین روزهای حکومت رژیم فاسد پهلوی امر بازجویی و شکنجه زنان و مردان مبارز زندانی را ادامه می داد و از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمی کرد و به شدت مورد اعتماد پرویز ثابتی بود.

 وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی به زندگی مخفی روی آورد و در اوایل سال 1358 توسط نیروهای انقلاب دستگیر شد. تهرانی به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی، سعی نمود با زیرکی خاصی صرفاً آن سری از فعالیت‌هایش را که در رابطه با گروههای غیر مذهبی بود بیان نماید و از آنچه که بر سر مبارزین مذهبی آورده بوده سخنی به میان نیاورده است در حالی که بنا به اظهارات بسیاری از زندانیان مذهبی وی به بازجویی و شکنجه مبارزین مذهبی هم مبادرت می ورزید.

 سرانجام او با محاکمه در دادگاه انقلاب اسلامی و اعتراف به اعمال ننگین و جنایتکارانه خود در تاریخ یکشنبه سوم تیر ماه 1358 اعدام شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۴ ، ۰۱:۱۸
محسن پاینده

جوانان به سبب کمی تجربه به استفاده از تجارب و نصایح والدین نیازمندند، اما آنان دیگر دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و به حدی از رشد رسیده‌اند که خود حق انتخاب داشته، برای خود تصمیم بگیرند. ازاین‌رو، شایسته است والدین در دوران کودکی و نوجوانی زمینه استقلال و قدرت تصمیم‌گیری آن‌ها را فراهم آورده، آنان را چنان تربیت کنند که سمت انتخاب‌های معقول و تصمیم‌هایی منطقی پیش روند و مصالح واقعی‌شان را بر منافع آنی و زودگذر ترجیح دهند. اگر فرزندان به این حد از رشد و استقلال رسیدند، باید به آنان اعتماد کرد و به تصمیم‌ها و انتخاب‌هایشان احترام نهاد. جوان در طول زندگی با انتخاب‌های گوناگون روبه‌روست و یکی از مهم‌ترین آن‌ها گزینش همسراست. در این مساله، چنانچه فرزند از قدرت انتخاب صحیح و معقول برخوردار است، باید به وی حق انتخاب داد و از ازدواج‌های تحمیلی پرهیز کرد. «حسن» (ع)، فرزند امام «حسن مجتبی» (ع) یکی از دختران امام حسین (ع) را خواستگاری کرد. امام حسین (ع) به او فرمود: اختر یا بنی اجتهما الیک. فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری انتخاب کن.(1)

فرزند امام مجتبی (ع) شرم کرد و جوابی نداد. آنگاه امام حسین (ع) فرمود: من دخترم «فاطمه» را برایت انتخاب کرده‌ام؛ زیرا او به مادرم «فاطمه» دختر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌واله‌و‌سلم شبیه‌تر است.(2)

ملاحظه می‌شود بااینکه فرزند امام مجتبی (ع) به احترام عمو و دخترانش به‌طور مشخص ،از دختر خاصی خواستگاری نکرد و امر را به عمویش وانهاد؛ امام حسین (ع) به انتخاب و علاقه فرزند برادرش اهمیت داد و از او خواست خودش آن را که بیشتر دوست دارد ،به همسری برگزیند. وما باید از امام (ع)درس معرفت بگیریم،وزندگی جوانانمان را با علم به سیره خاندان وحی ،از گزند آسیب حفظ کنیم.هما ن طور که می دانیم یکی از عوامل فزوپاشی ازدواج ،عدم تحقیق واختیار زوجین می باشدکه باید در این مورد والدین وجوان های ما دقت کنند؛وتن به هر رسم وسنت جاهلی ندهند و به خود و طرف مقابل ظلم ننمایند.

البته از تجربیات بزرگترها نیز باید بهره برد،ودین واخلاق گزینه اول ما باشد،امام(ع) اختیار را در نظر گرفت و این امر درتربیت بسیار مهم است،چه بسا که جبر فطرت را خاموش کرده و نتیجه عکس مطلوب را همراه بیاورد ، مخصوصاً در مورد تربیت دینی فرزند ؛ که باید والدین با علم وآگاهی عمل نمایند.

منبع:مجله کوثر، اردیبهشت 1379، شماره 38

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۴ ، ۲۰:۱۰
محسن پاینده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۹۴ ، ۰۲:۰۹
محسن پاینده