« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی  »

محبت خدا نشانه دارد ،ذکر
ازهیچ یک از قدرت هایی که در عالم هستندوارعاب می کنندملت ما را،مانمی ترسیم؛برای اینکه ما برای خدا قیام کردیم.«امام خمینی ره»

رسول الله(ص):هرگاه فتنه ها به شما روی آوردو محیط جامعه مانند شب تاریک سیاه گردید،پس بر شما باد تمسک بر قران،زیرا که قران شفیعی است که شفاعتش پذیرفته درگاه الهی است وگواهی است که ،شهادتش پذیرفته می شود(اصول کافی ج2 ص238)





طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۵ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

                                                                                                                                 آیت‌الله بهجت به علت علاقه وافری که به امام خمینی داشتند از ابتدای نهضت همراه ایشان بودند. متقابلا علاقه امام به آیت‌الله بهجت نیز فوق‌العاده بود. حضرت امام می‌گفتند که آقای بهجت صاحب موت اختیاری است و قدرت خلع دارد و می‌تواند روح را از بدن خودش خارج کند.


اطرافیان امام (ره) مثل آقای مسعودی نقل می‌کردند، امام آن روزی که بنا بود به دیدار آیت‌الله بهجت بروند ذوق و شوقی وصف‌نشدنی داشتند و وقتی وارد اتاق محقر آقای بهجت ‌شدیم، امام با نگاهی که به ما ‌کردند، ‌فهمیدیم که ایشان دوست دارند خلوت بشود و 2 نفری با هم سخن بگویند و اینکه میان این عاشق و معشوق چه می‌گذشت، خود و خدایشان می‌دانند.

• مرحوم آقای بهجت در زمان بیماری حضرت امام، خیلی برای شفایشان دعا کردند، ایشان می‌فرمودند: «در حال تعقیبات نماز صبح بودم که مکاشفه‌ای برایم پیش آمد؛ امام با صورت نورانی و در حال تبسم از جلوی من رد شدند.

• ایشان مسیرشان و عادتشان این بود که در امور مدیریتی کشور دخالت نمی‌کردند که این خودش تقویت مدیریت کشور و رهبری بود. ولی دلسوزی و دعایشان را داشتند و در خلوت‌ها،‌ آنچه لازم خیرخواهی بود به آقایان می‌فرمودند.

• در جریان فتنه 18 تیر، آقازاده مقام معظم رهبری با مرحوم آقای بهجت دیداری داشتند. آیت‌الله بهجت به آقازاده رهبر انقلاب فرمودند، به پدر سلام برسانید و بگویید محکم در جای خودش بنشیند، دشمنان می‌خواهند پدر شما را از جایگاهش بلند و ضربه‌های سنگینی را به نظام وارد کنند.

منبع موثقی از آیت‌الله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند،‌ علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند،‌ آیت‌الله خامنه‌ای وارد شدند و امام زمان (عج) جلوی پای ایشان تمام قد بلند شدند و برای ایشان جایی برای نشستن باز کردند.

• در خواب یا مکاشفه‌ای ایشان خطری را نسبت به انقلاب پیش‌بینی کرده بودند و به مقام معظم رهبری پیغام دادند که خطری را نسبت به انقلاب پیش‌بینی کرده‌اند و توصیه صدقه و دعاهای خاص را به ایشان کردند و فرمودند، آنچه از من ساخته بود نیز انجام دادم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۴ ، ۲۳:۲۴
محسن پاینده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۲:۴۳
محسن پاینده

میرزا کوچک خان جنگلی، پیش از آنکه در 11آذرماه 92سال قبل کشته شود و دربار رضاخان با سر بریده او عکس بگیرند، به خانه مراجعت کرد تا برای آخرین بار همسرش را ملاقات کند.

مجله مهر: میرزا کوچک خان جنگلی، پیش از آنکه در 11آذرماه 92سال قبل کشته شود و دربار رضاخان با سر بریده او عکس بگیرند، به خانه مراجعت کرد تا برای آخرین بار همسرش را ملاقات کند.


جریان آخرین دیدار میرزا و همسرش را ابراهیم فخرایى در کتاب سردار جنگل، از قول یکى از نزدیکان میرزا که در خانه میرزا حضور داشت این طور روایت می کند:


اوضاع مان از همه جهات مغشوش و نا معلوم است. خطر از همه سو احاطه مان نموده و در معرض طوفان حوادث قرار گرفته ایم. جریانات آینده بقدر کفایت مبهم و تاریَک به نظر می رسد و امکان این هست که باز تاریک تر شود و تو گناهی نداری جز اینکه همسر من هستی و سزاوار نیست بی سرپرست و بلاتکلیف بمانی و زندگی ات سیاه و تباه شود یا خدای نکرده در معرض خطر قرار بگیرد. در حقیقت حیف است که هنوز از گلستان زندگی گلی نچیده دچار خزان حوادث شوی و از طراوت و جوانی ات بی بهره بمانی در حالی که (طلاق) حلال همه ی این مشکلات است و تو بعد از طلاق به حکم شرع و عرف مجاز خواهی بود شالوده نوینی را برای زندگی آینده ات بریزی.



همسرش گفت من این پیشنهاد را نمی پذیرم. زیرا مایل نیستم به پیمان شکنی و بی وفائی متهم شوم، قبول این تکلیف در حقیقت به معنی تن در دادن به ملامت ها و سرزنش های مردم است. من اگر این پیشنهاد را بپذیرم مردم به من چه خواهند گفت. آیا نمی گویند هنگام خوشی و اقبال روزگار، با شوهرش انباز بود اما زمان بروز مصیبت ناسازگار گشته است؟


نه نه – تسلیم به چنین امری به من گوارا نیست. من زن بی حقوقی نیستم و تو را هنوز روی پله شهرت و افتخار می بینم. درست است که بین زنان، افراد هوس باز و پیمان شکن نیز یافت می شوند لیکن اکثریت با افراد باگذشت و با حقیقت و با شخصیت است که لوح ضمیرشان از وسوسه های شیطانی پاک و منزه است من که به مراتب از فرزانگی ات آگاهم از آنچه بر من گذشته است تاسفی ندارم و به آنچه به من وارد خواهد شد نیز راضی هستم زیرا به خدای عادل رئوف توکل دارم و همه پستی ها و بلندی ها و تحولات را از سرچشمه مشیت او می نگرم.



سر بریده و یخ زده میرزا کوچک خان در دربار رضاشاه


من با زندگی ساده و شرافتمند توام با فقر و قناعت خو گرفته ام و چون آمیخته به ریا و تصنع نیست، آن را محبوب و لذت بخش می شمارم و معتقد هستم که بهترین لذات جهان هستی، راحتی روح و آسایش وجدان است.


تو اگر زنده بمانی خدای بزرگ را سپاسگزار خواهم بود از اینکه به کالبدم روح تازه دمیده است و اگر از پای در آئی که طلاق خدایی خود به خود جاری شده است- با این همه محال است به پیوند دیگری در آیم و شخص دیگری را به همسری برگزینم و مطمئن خواهی بود که عهد خود را تا لب گور ادامه خواهم داد { این را گفت و های های گریست و اشک از دیدگانش جاری شد }.


میرزا از این حالت همسرش، سخت منقلب و متاثر گردید و از او پوزش طلبید و شخصیت و نجابتش را ستود و گفت: درس ادب و انسانیت را باید از طبقه شما آموخت زیرا روح و قلبتان از درک حقایق زندگی سرشار است. من زنی به نجابت و سلامت نفس و قدرت فهم و درایت تو کمتر دیده ام با اینکه دهقان زاده ای بیش نیستی معهذا می بینم که در خلال گفته هایت حقایق غیرقابل انکاری نهفته است.



نمونه امضای میرزا کوچک خان


از اینکه وضع مادی ام اجازه نداد که یک زندگی آسوده ای مطابق شانت فراهم کنم شرمنده ام و از اینکه در شدائد روزگار و دشواری های وارده بر من همچون کوه ثابت و پایدار مانده و با این همه، ذره ای از غم خواری و مهر و محبتت نکاست از تو سپاسگذارم . معنی همسر و شریک همین است نه آنچه به دروغ بعضی ها ادعا می کنند، چه بسا زنان محیلی که به غلط و از روی خودستائی متظاهر به صفاتی می شوند که از آنها به کلی عاری اند و چه بسا زنان پارسائی که با داشتن همه ی سجایای اخلاقی ادعائی ندارند و لب از لب نمی گشایند. من تو را به نام یک زن شرافتمند و انسانی که در درجه کمال است می ستایم و از داشتن چون تو همسری که حقایق زندگی را با همان مقدار شعور دهقانی اش درک می کند به خود می بالم. شاید این هم جزء مشیت الهی باشد که امید و آرزوهای چندین ساله ام زیر تلی از حوادث و آلام زندگی مدفون شوند ولی این آخرین کلام را باید بدانی که چون همسرت دزد نبود لاجرم از مال دنیا نیز چیزی نیاندوخت خیلی چیزها درحقم گفته اند اما تو که از همسرت حتی برای روزگار نامعلوم و ابهام آمیز آینده ات کوچکترین ذخیره ای دراختیار نداری بهتر از هرکس دیگر می توانی درباره ام قضاوت کنی من از تو راضی ام که هیچگاه من را مورد مواخذه و سرزنش درباره آن چه نداشته ام قرار نداده ای و از خدای بزرگ خواهانم که از این بزرگواری و کف نفس که مظهر تقوی و فضیلت است از تو راضی باشد تنها چیزی که از دارائی دنیا در اختیار دارم یک ساعت طلا است که یادگار هدیه انور پاشا است من اینک آن را به تو می بخشم که هر وقت زنگ ش به صدا در آمد به خاطرات گذشته رجوع کنی و همسر آزرده و حسرت بر دل مانده را به یاد آوری!


این را گفت و با چشمانی اشک آلوده از همسرش خداحافظی کرد.



آرامگاه میرزا کوچک خان در رشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۱:۴۸
محسن پاینده


حزب الله سایبر - 

 آیت‌الله مومن می‌گوید برخی افراد به شیوه‌های مختلف از مراجع عظام تقلید اجازه اجتهاد می‌گیرند اما خود مراجع به شورای نگهبان گفته‌اند این اجازه اجتهاد در بررسی صلاحیت این افراد لحاظ نشود. آیت‌الله مومن اشتهار به اجتهاد در میان علما و فضلای قم را شرط اساسی برای احراز صلاحیت دانست و تاکید کرد در نبود این گزاره، کاندیداها باید در آزمون شرکت کنند. آیت‌الله مومن در این‌باره به مهر گفت: یکی از جهاتی که تصمیم گرفته شد اجازه اجتهاد فایده‌ای نداشته باشد این بود که اعتبار داشتن اجازه اجتهاد موجب می‌شد که عده‌ای برای گرفتن اجازه اجتهاد به مراجع عظام تقلید اصرار کرده و باعث آزار و  اذیت ایشان شوند و حتی بعضی از مراجع فرمودند که به اجازه اجتهاد ما ترتیب اثر ندهید. اگر وضعیت عادی باشد ممکن است بپذیریم ولی واقع امر این است که برخی از فقهایی که مرجع تقلید بودند ممکن است افرادی را در دوره‌ای به عنوان مجتهد تایید کرده باشند.

من برای بار اول نیست که از سوی شورای نگهبان مسؤول امتحان اجتهاد خبرگان هستم. آیت‌الله جنتی از سال اول تاسیس شورای نگهبان فقیه این شورا بودند، یعنی بیش از ۳۵ سال است که عضو شورای نگهبان هستند. من هم به فرمان امام(ره) از سال ۱۳۶۲ به عنوان فقیه شورای نگهبان منصوب شدم. تاکنون 4 دوره انتخابات خبرگان رهبری داشتیم که در دوره اول من عضو شورای نگهبان نبودم. وقتی برای خبرگان رای آوردم به منظور شرکت در اجلاسیه خبرگان در ۲۱ و ۲۲ تیر ماه ۱۳۶۲ به تهران رفتم و ۲۵ تیرماه عضو فقیه شورای نگهبان شدم.

برای دوره دوم خبرگان رهبری تصمیم بر این شد که امتحان اجتهاد برگزار شود؛ آقایان فقها هم مسؤولیت این امتحان را به من واگذار کردند. ما در این امتحانات سوالاتی می‌کنیم که بفهمیم فرد مورد نظر در حدی که در قانون مصوب مجلس خبرگان رهبری آمده اعلمیت دارد یا ندارد. پس از اثبات اعلمیت فرد، جهات دیگری را هم بررسی می‌کنیم تا صلاحیت فرد برای ما محرز شود. وی در پاسخ به این سوال که «برخی این انتقاد را به شورای نگهبان دارند که چرا کسانی که کرسی درس خارج فقه دارند و از برخی مراجع عظام اجازه اجتهاد گرفته‌اند باید آزمون اجتهاد بدهند»، گفت: اگر برای ما مشخص شود که کسی کرسی فقاهت دارد، ما از او امتحان نمی‌گیریم ولی یک زمانی هست که یک نفر فقط برای خودش کرسی فقاهت دارد و فضلای قم هم او را قبول ندارند. خب! ما در این شرایط چه کاری باید انجام دهیم؟ طبیعی است که به فقاهت و اجتهاد فرد شک کنیم.

عضو شورای نگهبان قانون اساسی تصریح کرد: باید اعلمیت یک فرد بین فقها و اعاظم حوزه شایع و مشهور باشد تا کسی خودش را «جا زن» نکند. ممکن است خدای ناکرده چنین آدمی هم باشد. اما اگر مراجع تقلیدی مانند حاج آقا شبیری زنجانی یا آیت‌الله وحید خراسانی بخواهند برای خبرگان بیایند، ما غلط بکنیم از آنها امتحان بگیریم! اصلا ما نزد این بزرگان درس می‌خواندیم و هرگز چنین کاری را انجام نمی‌دهیم. فقط از کسانی که برای فقهای شورای نگهبان قهرا روشن نیست که در حد لازم اعلمیت دارند، به‌ناچار امتحان گرفته می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۱:۲۷
محسن پاینده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۴ ، ۰۰:۱۱
محسن پاینده

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
به عموم جوانان در کشورهای غربی‌
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّف‌بار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینه‌ای برای چاره‌اندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، به‌خودی‌خود برای همنوعان اندوه‌بار است. منظره‌ی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانواده‌اش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بی‌جان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پرده‌ی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهره‌ای برده باشد، از دیدن این صحنه‌ها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یک‌ونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایه‌ی ساختن فردایی بهتر و ایمن‌تر نشود، فقط به خاطره‌هایی تلخ و بی‌ثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راه‌هایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهه‌هایی شوید که غرب را به نقطه‌ی کنونی رسانده است.

درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کرده‌اند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیع‌تر، در حجمی انبوه‌تر و به مدّت بسیار طولانی‌تر قربانی وحشت‌افکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوه‌های گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحده‌ی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنباله‌های شوم آنان بی‌اطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناخته‌شده‌ی تروریسم تکفیری، علی‌رغم داشتن عقب‌مانده‌ترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفته‌اند، و این در حالی است که پیشروترین و روشن‌ترین اندیشه‌های برخاسته از مردم‌سالاری‌های پویا در منطقه، بی‌رحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانه‌ی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونه‌ی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.

چهره‌ی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیده‌ی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانه‌های خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانواده‌ی فلسطینی ده‌ها سال است که حتّی در خانه‌ی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرک‌سازی‌های رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز به‌طور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بین‌المللی قرار گیرد، هر روز خانه‌ی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بی‌آنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمع‌آوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همه‌ی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشت‌زده و چشمان اشک‌بار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانواده‌ی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجه‌گاه‌های مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی می‌شناسید‌؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطی‌گری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحه‌ی تلویزیون‌ها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.

لشکرکشی‌های سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بی‌شماری داشت، نمونه‌ای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساخت‌های اقتصادی و صنعتی خود را از دست داده‌اند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی ده‌ها سال به عقب برگشته‌اند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعه‌ها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهره‌آرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.

جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشه‌ی خشونت‌زا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشه‌های خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
همان طور که می بینیم امام خامنه ای (دام عزه) در این نامه جوانان غربی را مخاطب قرار داده ، واز آنان خواسته اند که در مورد این فجایع که دامن کشورهای غربی را نیز گرفته ومسبب آن نیز دولت های فاسدغربی است که خود حامی تروریست اند ، وبا منطق مکارانه و با تزویر ،تعریف دوگانه از آن را ارائه می دهندواز این طریق به ظلم و خشونت علیه بشریت می پردازند؛وجنایات خود را توجیح می کنند ،فکر وچاره اندیشی نموده ودر حد یک تاثر اکتفا نکنند ،وچشم خود را باز کرده وبه جنایات فجیع تر که در کشورهای فلسطین و سوریه و افغانستان ویمن وسایر بلاد مسلمین می گذرد نگاه کنند و این اتفاق را زمینه بیداری خود ،درمورد دولت های فاسد غربی که بانی وحامی اصلی تروریست اند قرار دهند ،تا با هوشیاری آن ها سدی در برابر این سیاست های خائنانه دولت های فاسد ایجاد شده ،تا نقاب از چهره شیطانی آن ها برداشته شود،باشد که همه بشریت بیدا شوند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۴ ، ۲۳:۵۰
محسن پاینده

اگر بنا است برای صبر و صابران الگوی کامل و جامعی معرفی نمود، یکی از آنها سرور شهیدان، حسین بن علی علیه السلام است که صبر را با تمام اقسام و ابعادش در زندگی و رفتار خویش به بشریت نشان داد و با سرکشیدن جام تلخ صبر و بردباری، تمام ثمرات شیرین آن را در دنیا و آخرت نصیب خویش نمود . او از کودکی در مقابل فقر و نداری، مصائب مادر و پدر و برادر، ظلمهای ستم گران، آوارگی از مدینه تا کربلا، تشنگی و گرسنگی، شهادت برادران و فرزندان و یاران و صدها مصیبت دیگر صبر و شکیبایی نمود تا آنجا که صبر را نیز از تحمل و بردباری خود خجل کرد . اینک به برخی از نمونه هایی که در تاریخ و روایات به آنها اشاره شده می پردازیم:

1 . صبر در مقابل ستمگری معاویه: پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام، گروهی از کوفیان و دیگر شهرها به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند و تقاضای قیام کردند . امام در جواب آنها فرمود: «همانا نظر برادرم - که خدا او را رحمت فرماید - وفاداری به پیمان صلح بود، و نظر من مبارزه و جهاد با ستم کاران است که رستگاری و پیروزی به همراه دارد، پس تا معاویه زنده است، در جای خود باشید [و صبر پیشه کنید،] پنهان کاری نمایید، اهداف خود را مخفی کنید تا مورد سوء ظن قرار نگیرید، پس هرگاه معاویه از دنیا برود و من زنده باشم، نظر نهایی خود را به شما اعلام می کند، ان شاء الله .» (1)

در نامه فوق حضرت علی رغم نظر خویش، فقط به خاطر تعهد نسبت به صلح امام حسن علیه السلام با معاویه، هم خود و هم یاران خویش را دعوت به صبر و تحمل می کند .

در جای دیگر فرمود: «قد کان صلح وکانت بیعة کنت لها کارها فانتظروا مادام هذا الرجل حیا فان یهلک نظرنا ونظرتم; (2) قرارداد صلح و بیعتی [بین ما] وجود دارد که خوشایند من نیست [ولی با این حال صبر و تحمل می کنم ]. شما هم تا معاویه زنده است منتظر باشید، پس آنگاه که بمیرد ما و شما تجدید نظر می کنیم .»

2 . صبر در مقابل اهانت به جنازه امام حسن علیه السلام: وقتی مراسم غسل و تکفین امام حسن علیه السلام تمام شد، امام حسین علیه السلام بر آن نماز گذارد و قصد داشت برادر را در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کند . مروان، داماد عثمان، سوار بر قاطری شد و خود را به عایشه رساند و او را تحریک کرد که جلو این کار را بگیرد . اندکی بعد تعدادی از مخالفان به رهبری عایشه صف کشیدند و خطاب به امام حسین علیه السلام گفتند: سوگند به خدا نمی گذاریم حسن را در کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنید . امام حسین علیه السلام فرمودند: «اینجا خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله است و تو ای عایشه یکی از همسران نه گانه آن حضرت هستی، که اگر حق تو محاسبه شود به اندازه جایگاه قدمهای خود از این خانه سهم داری . »

در اینجا بنی هاشم دست به شمشیر بردند و نزدیک بود جنگی پدید آید; اما امام حسین علیه السلام به خاطر عمل کردن به وصیت برادرشان مبنی بر اینکه خون ریزی صورت نگیرد، صبر کردند و فرمودند: «الله الله ان تفعلوا وتضیعوا وصیة اخی وقال لعائشة: والله لولا ان ابا محمد اوصی الی ان لا اهریق محجمة دم لدفنته ولو رغم انفک; (3) خدا را، خدا را [پروا کنید]، مبادا کاری انجام دهید که وصیت برادرم ضایع گردد .» و خطاب به عایشه فرمود: «سوگند به خدا! اگر برادرم وصیت نکرده بود که مبادا قطره ای خون ریخته شود، او را [در کنار پیامبر] دفن می کردم ولو اینکه بینی تو به خاک می مالیده شود .» ولی عایشه و طرفداران او دست برنداشتند، و با برخورد مسلحانه جنازه را تیرباران کردند .

3 . فقط صابران بیایند: امام حسین علیه السلام هر چند یاران و اصحاب معدودی داشت، ولی این گونه نبود که هر کس را به یاری دعوت کند، و نصرت هر بی صبر و تحملی را بپذیرد; بلکه با صراحت اعلام کرد که فقط صابران بیایند و بمانند: «ایها الناس فمن کان منکم یصبر علی حد السیف وطعن الاسنة فلیقم معنا و الا فلینصرف عنا; (4) ای مردم! هر کدام از شما که می تواند بر تیزی شمشیر و ضربات نیزه ها صبر کند با ما قیام کند [و بماند] وگرنه از میان ما بیرون رود [و خود را نجات دهد] .»

گفت ای گروه هر که ندارد هوای ما

سرگیرد و بیرون رود از کربلای ما

4 . صبر تا مرز تنهایی: آن حضرت در گوشه ای از نامه اش به محمد حنفیه نوشت: «فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق ومن رد علی هذا اصبر حتی یقضی الله بینی وبین القوم بالحق; (5) پس هرکس حقیقت مرا بپذیرد [و از من پیروی کند، راه خدا را پذیرفته و] خدا به حق اولی است و هر کس رد کند [و من را تنها گذارد] صبر می کنم تا خداوند میان من و این قوم به حق داوری کند .»

5 . روز عاشورا و صبر بی پایان: وقتی روز عاشورا فرا رسید و فشار نظامی، تشنگی و مشکلات دیگر هجوم آوردند، یاران اطراف حسین علیه السلام را گرفتند و نگاه به چهره او دوختند، تا ببینند چه رهنمودی می دهد . امام حسین علیه السلام به راستی صحنه های بسیار زیبایی از پشت پرده های صبر را به نمایش گذاشت که به برخی موارد آن اشاره می شود:

الف) خطاب به یاران با چهره ای گشاده و با نفس آرام فرمود: «صبرا بنی الکرام فما الموت الا قنطرة عن البؤس والضراء الی الجنان الواسعة والنعیم الدائمة; (6) ای فرزندان کرامت و شرف! شکیبا باشید، مرگ پلی بیش نیست که ما را از مشکلات و سختیها به سوی بهشت وسیع و نعمتهای جاویدان عبور می دهد .»

و در جای دیگر فرمود: «ان الله قد اذن فی قتلکم فعلیکم بالصبر; (7) براستی خداوند اذن کشته شدن [و شهادت شما را] داده است، پس بر شما لازم است که صبر کنید .»

ب) آن حضرت خطاب به احمد بن حسن علیه السلام، آنگاه که بعد از جنگ آشکار برگشت و از عمو آب خواست، فرمود: «یابنی اصبر قلیلا حتی تلقی جدک فیسقیک شربة من الماء لا تظما بعدها ابدا; (8) پسرم! مدت کمی شکیبایی کن تا جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله را، ملاقات کنی، پس آنگاه از آبی سیرابت کند که هرگز بعد از آن تشنه نشوی .»

ج) امام حسین علیه السلام خطاب به علی اکبرش هنگامی که برای تجدید قوا آب خواست، فرمود: «اصبر حبیبی فانک لاتمسی حتی یسقیک رسول الله بکاسه; (9) عزیز دلم صبر کن; زیرا به زودی از دست جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله سیراب می شوی . »

راستی بسیار صبر و شکیبایی می خواهد که انسان جوانش را این گونه به سوی مرگ و شهادت تشویق کند; آن هم جوانی چون علی اکبر که از تمام جهات به پیامبر صلی الله علیه و آله شباهت داشت .

گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم

نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم

محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم

گهی به خاک فتادم گهی زجای پریدم

دلم به پیش تو، جان در فغان دیده به قامت

خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم

هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان

صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم

پسرم! نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی

زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم

د) آن گاه که به درب خیمه زنها آمده و فریاد کشید: سکینه، فاطمه، زینب، ام کلثوم، خداحافظ من هم رفتم، زنها و بچه ها شروع به گریه کردند، حضرت خطاب به سکینه فرمودند: «یا نور عینی ... فاصبری علی قضاء الله ولا تشکی فان الدنیا فانیة والآخرة باقیة; (10) ای نور چشمم! ... پس باید بر تقدیرات الهی صبر کنی و شکوه نکنی; چرا که دنیا ناپایدار و آخرت ماندگار است .»

ه) آخرین پرده ها از نمایش صبر حسین علیه السلام: آن حضرت چون آهن آب دیده و تیغ صیقل خورده هر چه بیشتر مصیبت می دید جلا و نورانیت بیشتری پیدا می کرد . حمید بن مسلم می گوید: حسین علیه السلام را در سخت ترین لحظه های عاشورا و جنگ دیدم . به خدا سوگند هرگز مرد گرفتار [و مصیبت زده ای] را ندیدم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند در عین حال دلدار و استوارتر و قوی دل تر از آن بزرگوار باشد . چون پیادگان به او حمله می کردند، او با شمشیر بر آنها حمله می کرد و آنها از راست و چپ می گریختند; چنان که گله روباه از شیری فرار کند . (11) آن گاه که حضرت به زمین افتاده بود و لحظات آخر عمر خویش را سپری می کرد، آخرین پرده از شکوه و صبر خویش را با این جملات به عرصه نمایش گذاشت: «صبرا علی قضائک لااله سواک یا غیاث المستغیثین ولا معبود غیرک، صبرا علی حکمک; (12) در برابر قضای تو صبر می کنم، خدایی جز تو نیست، ای پناه پناه آورندگان، و معبودی جز تو وجود ندارد، بر حکم تو صبر می کنم .») .

بله؛ تمسک به امام حسیین (ع) ما را از مشکلات دنیا وغفلت های اخلاقی نجات داده ،وبه سر منزل سعادت می رساند.امام (ع)، خو رشیدی است که از نور معنوی اش همه مردم جهان بهره می برند، واز هردین و مسلکی ذکر او بر زبان می رانند، لذا پیامبر اکرم (ص) فرمودند که ایشان کشتی نجات اند.به راستی که اگر صبر در زندگی ما باشد چقدر از مشکلات فردی ،اجتماعی ،خانوادگی،وبسیاری از گرفتاری های دیگر که دراثر بی صبری در جامعه ایجاد شده برطرف می شود.امام(ع) خود وخانواده ویارانش را به صبر در برابر خواست خدای متعال امر می کند؛ که نشانه بندگی است که هر چه مولای حکیم بگوید برایش شیرین است ؛وچه خوب نمره بندگی را گرفتند،امام (ع) ،صبر بر مصیبت ،صبر برطاعت،صبر برمعصیت،را به ما در حد اعلا نشان داد تا او و خانواده ویارانش را الگو در رسیدن به کمال قرار دهیم. عزیزان برای آشنایی بیشتر می توانند به کتاب «شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی»، آیت الله جوادی آملی(دام عزه)رجوع نمایند.

1) فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 120; انساب الاشراف، ج 3، ص 151، حدیث 13 .

2) فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، (همان) ص 135، حدیث 82; انساب الاشراف، ج 3، ص 150، حدیث 10 .

3) اصول کافی، ج 1، ص 302، حدیث 3; بحار، ج 44، ص 174; فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 483 - 486 .

4) فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام (همان)، ص 44; ینابیع المودة، ص 406 .

5) بحارالانوار، ج 44، ص 329; عوالم بحرانی، ج 17، ص 179; فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 570 .

6) لهوف، ابن طاووس، ص 26; کشف الغمة، اربلی، ج 2، ص 29; فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 274 .

7) معانی الاخبار، صدوق، ص 288; کامل الزیارات، ص 37; اثبات الوصیة، ص 139; فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام، ص 282، حدیث 185 .

8) موسوعه (همان) ص 469; ینابیع المودة، ص 415; ناسخ التواریخ، ج 2، ص 331 .

9) مقاتل الطالبین، ص 115; بحار، ج 45، ص 45; اعیان الشیعه، ج 1، ص 607; موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام (همان) ص 462 .

10) ناسخ التواریخ، ج 2، ص 360; اسرارالشهادة، دربندی، ص 423; موسوعة، ص 490 .

11) ترجمه ارشاد مفید، ج 2، ص 616; لهوف، ص 119 .

12) اعیان الشیعه، ج 1، ص 610 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۱۱:۲۶
محسن پاینده
ایران ۷۸ میلیون جمعیت دارد، درحالی که جمعیت اسرائیل به زحمت به هشت میلیون نفر می‌رسد. از این گذشته ایران در سال‌های اخیر زرادخانه‌ خود را به شدت گسترش داده و نوسازی کرده است. واحدهای نیروی دریائی سپاه پاسداران و موشک‌های شهاب ۳ نمونه‌ای از این تجهیزات هستند.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :


نشریه آلمانی "فوکوس" به بهانه ی جنگ لفظی ایران - اسرائیل، به بررسی توان نظامی تهران و تل آویو پرداخته است.

به گزارش سرویس بین الملل انتخاب Entekhab.ir ؛ این نشریه با بیان اینکه قوی ترین قدرت نظامی منطقه است، نوشته است: ایران ۷۸ میلیون جمعیت دارد، درحالی که جمعیت اسرائیل به زحمت به هشت میلیون نفر می‌رسد. از این گذشته ایران در سال‌های اخیر زرادخانه‌ خود را به شدت گسترش داده و نوسازی کرده است. واحدهای نیروی دریائی سپاه پاسداران و موشک‌های شهاب ۳ نمونه‌ای از این تجهیزات هستند.

هفته نامه فوکوس، در جدولی جنگ‌افزارهای ایران و اسرائیل را مقایسه کرده است.



ایران اسرائیل
مین‌افکن 5000 720
هواپیمای جنگی 440 460
قایق‌های سریع‌السیر 200 40
زیردریایی جنگی 15
3
قایق مین‌گذار 7 0
سلاح‌های ضدتانک

سلاح ضدهواپیما
1400
1700
900
200
کلاهک اتمی
0 200
موشک میان برد 90 100

تعداد سلاح‌های ضدتانک اسرائیل ۹۰۰ و ایران ۱۴۰۰، سلاح‌‌های ضد هواپیمای اسرائیل ۲۰۰ و ایران ۱۷۰۰ هستند.

در این جدول تعداد تانک‌های جنگی اسرائیل و ایران به ترتیب ۳۵۰۰ و ۱۶۰۰ واحد، تعداد زره‌پوش‌ها در ارتش اسرائیل ۶۲۰۰ واحد و در نیروهای مسلح ایران ۱۵۰۰ واحد اعلام شده است.

اسرائیل 460 و ایران 440 هواپیمای جنگی دارند. هلیکوپترهای اسرائیل 680 و ایران 610 عدد است.

قایق‌های سریع‌السیر ایران ۵ برابر اسرائیل است: ایران ۲۰۰ و اسرائیل ۴۰ قایق جنگی سریع‌السیر دارند.

تعداد زیردریایی های جنگی ایران به ۱۵ و اسرائیل به ۳ عدد می‌رسد.

ایران هفت قایق مین‌گذار دارد و اسرائیل فاقد این قایق‌هاست.

به گزارش سرویس بین الملل انتخاب Entekhab.ir و به نوشته فوکوس، قدرت ایران به لحاظ نیروی انسانی به اسرائیل می‌چربد: نیروهای شبه‌نظامی سپاه پاسداران در سال‌های اخیر توانایی نظامی بالایی پیدا کرده و به تجهیزات مدرن دسترسی یافته است. تجهیزاتی مانند موشک‌های شهاب ۳ می‌توانند به خاک اسرائیل برسند.

ایران هم‌چنین می‌تواند با بکارگیری ۲۰۰ قایق جنگی و موشک‌‌های ضد کشتی و کشتی‌های جنگی خود نیروی خطرناکی در خلیج فارس باشد.

«فوکوس» در ادامه مدعی «برتری هوایی اسرائیل بر ایران» می شود و در عین حال می نویسد: اسرائیل حتی با قوی‌ترین موشک‌ها هم اسرائیل قادر به نابودی تاسیسات اتمی زیرزمینی ایران نیست. این موشک‌ها تنها باید با استفاده از رادار، با دقت بالا و به کرات بر مراکز هسته‌ای ایران اصابت کنند تا اثرگذار باشند. 

معضلی به نام حزب الله و حماس

فوکوس در پایان نوشته است که ولی در جنگ آن‌چه برای اسرائیل نگران کننده است، نه سربازان ایران که نیروهای متحد آن‌ها یعنی حزب‌الله و حماس هستند که سال‌ها توسط ایران به هزاران موشک مجهز شده‌اند. موشک‌هایی که تا عمق خاک اسرائیل می‌رسند و هیچ ‌‌آماری از تعداد آن‌ها در جایی ثبت نشده است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۹:۴۹
محسن پاینده

تصویر جدید ترین پوستر ضد اسلامی در غرب

اما در مورد تصویر حجاب زنان مسلمان، نوشته شده "رجعیة، تخلف، إرهاب، تعصب" یعنی "عقب ماندگی، تروریسم و تعصب".

به گزارش شیعه آنلاین، جدید ترین اقدام ضد اسلامی که توسط دشمنان دین مبین اسلام صورت گرفته، انتشار پوستری بوده که در آن به اصطلاح حجاب ادیان اسلام، مسیحیت و یهودیت با یکدیگر مقایسه شده است.

در این پوستر که به زبان عربی تهیه شده، در ذیل تصویر حجاب یهودیان نوشته شده "حضارة" یعنی تمدن. در واقع تلاش شده که حجاب یهودیان نماد تمدن معرفی شود.

اما در ذیل تصویر حجاب مسیحیت هم نوشته "احترام". در این تصویر تلاش شده که نوع حجاب و پوشش مسیحیان، احترام به طرف مقابل تلقی شود.

اما در مورد تصویر حجاب زنان مسلمان، نوشته شده "رجعیة، تخلف، إرهاب، تعصب" یعنی "ارتجاع، عقب ماندگی، تروریسم و تعصب".

تهیه کنندگان این پوستر ضد اسلامی که آن را به طور گسترده و وسیع در صفحات سایت های اجتماعی منتشر کرده اند، تلاش نموده اند حجاب اسلامی را زیر سؤال برده و اصطلاحاتی منفی برای آن به کار ببرند تا اینگونه علیه دین مبین اسلام و اعتقادات اسلامی حمله کرده باشند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۹:۲۱
محسن پاینده

ت

تصویر شهیدی که بر دیوار اتاق رهبر انقلاب است
حمید داودآبادی نویسنده و وبلاگ نویس عرصه دفاع مقدس در جدیدترین مطلب زیبایی که در وبلاگ خود به نگارش در آورده به ذکر خاطره‌ای از دیدارش با رهبر انقلاب اشاره کرده که در زیر آن را می‌خوانید:

اوایل بهمن ماه ۱۳۷۷ بود و بعد از ماه مبارک رمضان. همراه «مسعود ده نمکی» و فرزندانم سعید و مصطفی – که آن موقع هفت، هشت سال بیشتر نداشتند – خدمت مقام معظم رهبری بودیم. نماز جماعت مغرب و عشا در جمع کوچک مان به امامت آقا خوانده شد و آقا همان جا روی سجاده برگشت رو به ما و حال و احوال و گپ و گفت شروع شد. تازه نشریه شلمچه، به ضرب و زور «عطاالله مهاجرانی» وزیر ارشاد اصلاحات تعطیل و قلع و قمع شده بود.

مسعود تقویم زیبایی را که در نوع خود در آن زمان بی نظیر بود، با خود آورده بود تا تقدیم آقا کند. سررسید جالب «یاد یاران» با تصاویر رنگی شهدا که در نوع خود اولین بود. آقا، سررسید را گذاشت جلویش و شروع کرد به تورق. برای هر کدام از شهدا که تصویرش را می دید، خاطره یا نکته ای می گفت.

از شهید «سیدمجتبی هاشمی» که فرمود: «آقا سید برای خودش در آبادان حال و هوایی داشت.» تا شهید «عباس بابایی» که آقا خواب زیبایی را که چند شب قبل از آن شهید دیده بود، تعریف کرد.

شهید «محمود کاوه» که آقا از آشنایی اش با خانواده آن عزیز در مشهد گفت و شهیدان دستواره که چند روز قبل از آن، به سر مزار آن سه برادر شهید رفته بود و …

هر کدام از تصاویر زیبا، احساس آقا را با خود همراه داشت. مثلا عکس شهید «علی اشمر» – قمرالاستشهادیین لبنان – برای آقا خاطره آخرین دیدار پدر آن شهید و برادر بزرگ تر او محمد را به همراه داشت، که حاج منیف گفته بود:«آقا، من حاضرم همین پسرم محمد را هم به راه اسلام و ولایت فدا کنم.» و آقا که بر پیشانی محمد بوسه زده بود؛ و چندی بعد، محمد اشمر در عملیات مقاومت جنوب لبنان، با گلوله صهیونیست ها که بر پیشانی اش نشست، به شهادت رسیده بود.

از بقیه بگذریم.

همه اینها را گفتم تا به این جا برسم.

آقا در بین صحبت هایش فرمود:

«تصویر شهیدی در اطاق من هست که بسیار زیباست و خیلی به آن علاقه دارم.»

وقتی پرسیدم متعلق به کدام شهید است؟ ایشان فرمود که نامش را نمی دانم. سپس به آقا میثم – فرزندش – گفت که برود و آن عکس را بیاورد.

دقایقی بعد که صحبت ها درباره عظمت شهدا گل انداخته بود، آقا گفت:

«حتما باید شما اون عکس رو ببینید.»

سپس رو به میثم کرد و مجددا گفت: «شما برو اون عکس شهید رو از اطاق من بیار.»

که آقا میثم رفت و سرانجام عکس را آورد.

کارت پستال کوچکی بود از شهیدی با بادگیر آبی، که بر زمین تفتیده شلمچه آرام گرفته بود.

آن عکس را قبلا دیده بودم. عکسی بود که «موسسه میثاق» منتشر و پخش کرده بود. زیر آن هم نام شهید را نزده بودند.

عکس را که آورد، آقا با احترام و ادب خاصی آن را به دست گرفت و رو به ما نشان داد. همان طور که آن را جلوی چشم ما گرفته بود، فرمود:

«شما به چهره این شهید نگاه کنید، چقدر معصوم و زیباست … الله اکبر … من این را در اطاق خودم گذاشته ام و به آن خیلی علاقه دارم.»

ناگهان یاد کلامی از دوست عزیزم «حسین بهزاد» افتادم.

چندی قبل از آن، حسین همان عکس را نشانم داد و نکته بسیار مهمی را تذکر داد. آن شهید جوان با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته بود و …

به آقا گفتم:

«آقا، یک نکته مهمی در این عکس هست که مظلومیت او را بیشتر می رساند.»

آقا نگاه عمیقی به عکس انداخت و با تعجب پرسید که آن نکته چیست؟ که حرف حسین بهزاد را گفتم:

« این بسیجی، با سربند خود لوله اسلحه اش را بسته که گرد و خاک وارد لوله اسلحه نشود. یعنی این شهید هنوز به خط و صحنه درگیری نرسیده و با اسلحه اش هنوز تیر شلیک نکرده است.»

با این حرف، آقا عکس را جلوتر برد و در حالی که نگاهش را به آن عزیز دوخته بود، با حسرت و با حالتی زیبا فرمود:

« الله اکبر … عجب … سبحان الله … سبحان الله »

دست آخر، آقا مسعود زرنگی کرد و از آقا خواست تا اجازه دهد عکس آن شهید را به عنوان یادگار به او بدهد. آقا هم پذیرفت و روی دست راست شهید بر عکس، امضا کرد و به عنوان یادگار به مسعود داد.

دیدن این مطلب باعث شد تا این خاطره آقا را درباره شهید را ذکر کنم.

عکس شهید تصویر شهیدی که بر دیوار اتاق رهبر انقلاب است shahid753
تصاویر شهدا

مزار این شهید کجاست؟

چندی پیش در یکی از خبرگزاری‌ها مطلبی پیرامون این شهید به همراه نامش منتشر شد که باعث گردید این تصویر این شهید از گمنامی در بیاید.

هادی ثنایی‌مقدم یازدهم تیرماه ۱۳۵۱ در شهرستان لنگرود به دنیا آمد. این نوجوان بسیجی روز ۲۳ دی‌ماه سال ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی «شلمچه» به شهادت رسید اما پیکرش هیچگاه بازنگشت.

ظاهرا در گلزار شهدا، نمایشگاه عکسی از شهدای کشورمان برپا بوده است. مادر شهید ثنایی‌مقدم به تصاویر شهدا نگاه می‌کند و به یک عکس خیره می‌شود و ناگهان فریاد می‌زند این هادی منه…. این هادی منه… .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۴ ، ۰۷:۱۶
محسن پاینده