« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی »

خوش آمدید

« بیسیم چی  »

محبت خدا نشانه دارد ،ذکر
ازهیچ یک از قدرت هایی که در عالم هستندوارعاب می کنندملت ما را،مانمی ترسیم؛برای اینکه ما برای خدا قیام کردیم.«امام خمینی ره»

رسول الله(ص):هرگاه فتنه ها به شما روی آوردو محیط جامعه مانند شب تاریک سیاه گردید،پس بر شما باد تمسک بر قران،زیرا که قران شفیعی است که شفاعتش پذیرفته درگاه الهی است وگواهی است که ،شهادتش پذیرفته می شود(اصول کافی ج2 ص238)





طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام» ثبت شده است

 در این تصویر نیز همه پسران رهبر معظم انقلاب در کنار مرحوم آیت الله مجتهدی دیده می​شوند.

 در این تصویر نیز همه پسران رهبر معظم انقلاب در کنار مرحوم آیت الله مجتهدی دیده می​شوند.

این تصویر که به ترتیب از سمت راست: «سید میثم، سید مصطفی، آیت الله مجتهدی، سیدمجتبی و سید مسعود» پسران رهبر معظم انقلاب را نشان می​دهد در شماره ۱۲۴ هفته​نامه پنجره منتشر شد. البته این هفته​نامه نام فرد سمت چپ عکس را به اشتباه سید محسن درج کرده است

 مصطفی خامنه ای فرزند ارشد رهبر انقلاب است.پدر شهید «علی اصغر صفرخانی» فرمانده واحد «آر. پی. جی» تیپ ذوالفقار لشکر ۲۷ و سپس فرمانده گردان ویژه شهادت  که صبح روز ۱۰ تیر ماه ۱۳۶۵  بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. می گوید:«علی اصغر که شهید شد آقای خامنه‌ای با پسرشان آمدند منزل ما. پسر بزرگ ایشان آقا مصطفی، هم رزم علی اصغر بود و زمان شهادت پسرم آقا مصطفی هم آنجا حضور داشته. ایشان از لحظه شهادت علی اصغر تعریف می‌کرد که: ما داشتیم از خط بر می‌گشتیم، گفتم: علی اصغر بیا برویم داخل سنگر. گفت: شما برو من الان می‌آیم. آقا مصطفی گفت: من چند قدم که رفته بودم انفجاری شد و گفتند صفرخانی تیر خورده. رفتم جلو دیدم غرق در خون افتاده و قرآنش هم کنارش افتاده بود. پسر حاج آقا خامنه‌ای به من گفت: راضی باشید من این قرآن را به یادگار بر می‌دارم». سید مصطفی داماد آیت‌الله عزیز الله خوشوقت است که همین چند وقت پیش در مکه به دیدار معبود شتافت.

m1.jpg

عکس :حجت الاسلام سید مصطفی خامنه‌ای، فرزند ارشد رهبر در راهپیمایی ۲۲ بهمن

عکس :حجت الاسلام سید مصطفی خامنه‌ای، فرزند ارشد رهبر در راهپیمایی 22 بهمن

http://www.mobarezclip.com/Mobarez/Ax/Post/Mojtaba-Khamenei.jpg

سید محتبی خامنه ای فرزند دوم حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب در مراسم ختم والده سلهشور

عکس/ سید مجتبی خامنه ای در تشییع والده سلحشور

سید محتبی خامنه ای فرزند دوم حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب

آنچه در مورد ایشان جالب است بدانید بیشتر وبسایت های ضد اانقلاب تصاویر پسر کوچکتر رهبری (سید میثم) را بجای ایشان منتشر میکنند و ظاهرا ورود پیدا نکردن فرزندان رهبری در پست ها و مناسب مختلف و دوری از حاشیه های سیاسی و اقتصادی باعث این مطلب شده است .

از راست: حجت‌الاسلام سید مسعود خامنه‌ای و آیت‌الله خرازی (پدر خانم سید مسعود خامنه‌ای)

حجت‌الاسلام والمسلمین سید مسعود خامنه‌ای فرزند سوم و حجت‌الاسلام والمسلمین سید میثم خامنه‌ای فرزند چهارم حضرت ایت الله خامنه ای  می‌باشند. ایشان دانش آموخته حوزه علمیه تهران بوده و سابقه شرکت در درس خارج آیت‌الله خامنه‌ای را دارند. هم اکنون مشغول تدریس در حوزه علمیه تهران می باشند و با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی همکاری دارند.

از راست: حجه الاسلام سید میثم و سید مسعود خامنه‌ای

 سید میثم خامنه‌ای فرزند چهارم حضرت ایت الله العظمی خامنه ای رهبر معظم انقلاب است.  او نیز دانش آموخته حوزه علمیه تهران است و سابقه شرکت در درس خارج آیت‌الله العظمی خامنه‌ای را دارند. سید میثم  مشغول تدریس در حوزه علمیه تهران می باشند و با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی همکاری دارند.  کوچکترین فرزند آیت‌الله العظمی خامنه‌ای داماد محمود لولاچیان از بازاریان مذهبی تهران است.
دختران مقام معظم رهبری یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت‌الله محمدی گلپایگانی رییس دفتر رهبری است که به لباس روحانیت آراسته است و ضمن تحصیل علم دین در دانشگاه‌های کشور به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه نیز اشتغال دارند، دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت‌الله باقری کنی از علمای تهران است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۷
محسن پاینده

لاتـَرفع حــاجَتَک إلاّ إلـى أحـَدٍ ثَلاثة: إلـى ذِى دیـنٍ، اَو مُــرُوّة اَو حَسَب

 
جز به یکى از سه نفر حاجت مبر: به دیندار، یا صاحب مروت، یا کسى که اصالت خانوادگى داشته باشد.

(تحف العقول ، ص 247)

http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1392/2/10/314951_897.jpg
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۴ ، ۰۹:۴۹
محسن پاینده

مسئله کتاب آیات شیطانی(7) کاری حساب شده برای زدن ریشه دین و دین‌داری و در رأس آن اسلام و روحانیت است. یقیناً اگر جهان‌خواران می‌توانستند، ریشه و نام روحانیت را می‌سوختند ولی خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و إن‌شاءالله از این پس نیز خواهد بود، به شرط آن‌که حیله و مکر و فریب جهان‌خواران را بشناسیم. البته بدان معنا نیست که ما از همه روحانیون دفاع کنیم، چرا که روحانیون وابسته و مقدس‌نما و تحجرگرا هم کم نبودند و نیستند. در حوزه‌های علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عده‌ای با ژست تقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که گویی وظیفه‌ای غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس‌نمایان احمق در حوزه‌های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، این‌ها مروج اسلام آمریکایی‌اند و دشمن رسول اللّه. آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟

 استکبار وقتی که از نابودی مطلق روحانیت و حوزه‌ها مأیوس شد، دو راه برای ضربه‌زدن انتخاب نمود، یکی راه ارعاب و زور و دیگری راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتی حربه ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه‌های نفوذ تقویت گردید. اولین و مهم‌ترین حرکت، القای شعار جدایی دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‌ای کارگر شده است تا جایی که دخالت در سیاست دونشان فقیه و ورود در معرکه سیاسیون تهمت وابستگی به اجانب را به همراه می‌آورد، یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‌اند. گمان نکنید که تهمت وابستگی و افترای بی‌دینی را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز، ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته ، به مراتب کاری‌تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامی اگر می‌خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می‌شنیدی که شاه شیعه است! عده‌ای مقدس‌نمای واپسگرا همه چیز را حرام می‌دانستند و هیچ‌کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن‌ها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است.

وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست «و» حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‌ها بود که هر کس کج راه می‌رفت متدین‌تر بود. یاد‌گرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به‌شمار می‌رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه‌ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه می‌گفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه می‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهای قرون وسطی می‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعی حوزه‌ها را حفظ نمود. علمای دین باور در همین حوزه‌ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامی‌مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه‌ها به هر دو تفکر آمیخته‌اند و باید مراقب بود که تفکر جدایی دین از سیاست از لایه‌های تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکی از مسائلی که باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عده ای کمر همت بسته‌اند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند. اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صددر‌صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدس‌نماها از میدان به ‌در می‌رفت، ترویج تفکر شاه سایه خداست و یا با گوشت و پوست نمی‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و این‌که ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسی می‌دهد و از همه شکننده‌تر،السلام - باشعار گمراه‌کننده حکومت قبل از ظه

       

طل است و هزاران إن قُلت دیگر، مشکلات بزرگ و جان‌فرسایی بودند که نمی‌شد با نصیحت و مبارزه منفی و تبلیغات جلوی آنها را گرفت، تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله‌اش را آماده نمود.

علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی که به طرف اسلام شلیک می‌شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه در عاشورای 15 خرداد رقم خورد. در 15خرداد42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی گلوله حیله و مقدس‌مآبی و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌سوخت و می‌درید. در آن زمان روزی نبود که حادثه‌ای نباشد، ایادی پنهان و آشکار آمریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسل شدند حتی نسبت تارک الصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادی که هدایت مبارزه را به عهده داشتند، می‌دادند. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایی و اسارت خون می‌گریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می‌خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده‌ای روحانی مقدس‌نمای ناآگاه یا بازی‌خورده و عده‌ای وابسته که چهره‌شان بعد از پیروزی روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می‌نمودند. آن‌قدر که اسلام از این مقدسین روحانی‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است

و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین - علیه السلام - که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم

و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم.                        شادی روح امام وشهداءصلوات


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۸:۳۸
محسن پاینده

دلیل عدم حضور امام خمینی در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله بروجردی(ره)

خبرگزاری فارس: سیزدهم شوال 1380 هجری قمری آیت‌الله العظمی بروجردی دار فانی را وداع گفت، اما امام خمینی با اینکه از شاگردان و نزدیکان این مرجع بزرگ عالم تشیع محسوب می‌شد، اما بنا به دلایلی در تشییع پیکر استادش شرکت نکرد.

خبرگزاری فارس: دلیل عدم حضور امام خمینی در مراسم تشییع پیکر آیت‌الله بروجردی

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، بعد از رحلت آیت‌الله حائری مؤسس حوزه علمیه قم در سال 1315 هجری شمسی، حضرات آیات سیدمحمد حجّت، سید محمدتقی خوانساری و سید صدرالدین صدر، مسئولیت اداره حوزه علمیه قم را به عهده گرفتند.

در این زمان امام خمینی با کم‌تر از 40 سال سن از چهره‌های سرشناس و مدرّسان به نام حوزه علمیه قم بود.

این سه شخصیت بزرگ دینی که به فقهای ثلاثه شهرت داشتند، تا سال 1324 که آیت‌الله العظمی بروجردی به واسطه عارضه کسالت، از بروجرد به قصد معالجه به تهران عزیمت کرد و سپس برای ادای نذر خود به قم وارد شد، حوزه علمیه قم را اداره کردند تا اینکه پس از ماندگار شدن آیت‌الله بروجردی در قم، مرجع مطلق جهان تشیع شد و حوزه علمیه رونق فوق‌العاد‌ای یافت [1]

علیرضا متولّی در کتاب «شهاب سبز» چنین می‌نویسد: حاج آقا روح الله با این که خودش فقه و اصول تدریس می‌نمودند و فقیه برجسته‌ای بودند، برای تقویت موقعیت و کلاس‌های آیت‌الله بروجردی، در کلاس‌های ایشان شرکت می‌کردند. آیت‌الله بروجردی هم برای حاج آقا روح‌الله احترام ویژه‌ای قائل بودند و در اکثر مجالس، ایشان را نزد خود جای می‌دادند. [2]

اما با وجود این رابطه صمیمی و پیوند قلبی عمیق، امام خمینی(ره) در تشییع پیکر استادش در روز سیزدهم شوال 1380 هجری قمری (دهم فروردین سال 1340) شرکت نکرد، چرا که آینده‌نگری و هوشمندی ایشان افق‌های پیش رو را می‌دید.

حجت‌الاسلام حاج شیخ محمدرضا توسلی رئیس دفتر حضرت امام(ره) ماجرا را این گونه نقل می‌کند: «بعد از فوت مرحوم آیت‌الله بروجردی درصدد شدیم که در تشییع جنازه آقای بروجردی از امام خمینی رحمة الله تجلیل کنیم و به این طریق در عمل بفهمانیم که عده کثیری از طلاب حوزه علمیه طرف‌دار مرجعیت امام هستند. شاگردان مترصد بودند که امام در تشییع جنازه هر جا باشند، اطراف ایشان را بگیرند و سلام و صلوات راه بیندازند و به این طریق ارادت قلبی خودشان را به ایشان ابراز کنند و ایشان را هم به مردم معرفی کنند. متأسفانه هرچه در تشییع جنازه گشتیم، ایشان را پیدا نکردیم. بعد از چند روز معلوم شد که اصلاً امام به تشییع جنازه نیامده بود! پس از چند روز یکی از آقایان در محضر امام از یکی از دوستان امام شکایت کرد که ایشان به عنوان تجلیل از شما به من توهین کرده است. امام پاسخ فرمود: «من راضی نیستم کسانی که به من علاقه دارند، علاقه‌شان از قلبشان تجاوز کند و آن را ابراز نمایند. هرکسی که به من علاقه دارد، بگذارد در همان محدوده قلبش بماند. کسی برای ریاست من، حتی یک وجب هم قدم برندارد.» بعد این جمله را فرمود: «مبروجردی

ن که به تشییع جنازه آقای

رحمةالله نیامدم، برای این نبود که کسالتم آن قدر شدید بود که نمی‌توانستم به تشییع بیایم. نیامدنم برای این بود که دیدم تشییع جنازه تبعاتی دارد، آنجا مسائلی مطرح خواهد شد و من برای خاطر آنکه از آن مسائل دور بمانم و کنار باشم، از تشییع جنازه صرف نظر کردم».

ناگفته نماند که ایشان به آیت الله بروجردی رحمةالله خیلی معتقد بود. در همان روزهای فوت ایشان بود که دیدم در یکی از نوشته‌ها امام از ایشان به عنوان آیت‌الله العظمی نام برده بود و همیشه می‌فرمود: «آقای بروجردی رحمة الله برای عالم اسلام و جامعه مدرسین دیوار بلندی بود که فرو ریخت.» و خیلی به ایشان علاقه‌مند بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۹
محسن پاینده
آیا امام گفت: "آب و برق مجانی می شود"؟!
بخش تعاملی الف - سهراب زند، 11 بهمن 93
تاریخ انتشار : شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۰۷
 

مطرح شدن و پرداختن صریح و بی تعارف به شبهات انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، نه تنها امری پیراسته از عیب است، بلکه تکلیفی ضروری و لازم برای آگاهان و دوست داران انقلاب است. و البته بی پاسخ گذاشتن این شبهات و میدان را برای مخالفین و نا آگاهان خالی نمودن عیب و کم فهمی است. در پاسخ به شبهات هم باید بی تعارف بود و صریح، چرا که پاسخ دادن های آبکی و تعارفی نه تنها شبهه را حل نمی کند، بلکه ممکن است بر حجم شبهه هم بیفزاید!

یکی از شبهات مطرح راجع به انقلاب و امام راحل (ره)، عدم تحقق وعدۀ امام راحل مبنی بر" مجانی کردن آب و برق"، به مردم است.

ادعا می شود که امام، در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷در بهشت زهرا سلام الله علیها به مردم وعده داد که به شما آب و برق مجانی می دهیم و به این وسیله و با وعده های غیر واقعی درصدد فریب و همراه نمودن مردم بر آمدند. امری که با سیرۀ امام (ره) اصلاً قابل جمع نمی باشد و این مسأله برای دوست داران و یاران امام، امری بسیار ناراحت کننده و سؤال برانگیز است. عده ای از منتقدین نیز معتقد هستند اصلاً اصل چنین وعده ای از لحاظ کارشناسی صحیح نیست و همان بهتر که محقق نشد. چرا باید توزیع انرژی رایگان باشد؟ آنهم برای مردم ما که این قدر در مصرف بی رویه کارنامۀ غیر قابل قبولی دارند! و معتقدند اصل وعدۀ مذکور یک وعدۀ غیر کارشناسی و ناپخته می باشد.

اما چند نکته در پاسخ به این مسأله:

۱) به ادعای منتقدین و مخالفین، این سخنان پس از پیروزی نهضت است. شاه فرار کرده است، امام با استقبال بی نظیر و عاشقانۀ میلیون ها نفر، پس از سال ها تبعید به ایران آمده است. مردم چنان شوق و شوری به امام دارند که از مهرآباد تا بهشت زهرا به دنبال ماشین امام می دوند، با قطع پخش تلوزیونی سخنرانی امام، در بسیاری از شهرها مردم از عصبانیت تلوزیون ها را می شکنند و به خیابان می ریزند. رژیم شاه و دولت مقوایی بختیار، در حال غرق شدن دست و پا می زند و هرگز امیدی به موفقیت رژیم گذشته نیست.

بااین مقدمه روشن می شود که امام با این وعده ها انقلاب را به پیروزی نرسانده و توده ها را برای انقلاب اسلامی مورد نظر خود بسیج ننموده است چرا که قبلا این اتفاق(پیروزی انقلاب) افتاده است. پس مردم با وعده های آب و برق مجانی و قیام نکرده اند. اما این شبهه به جای خود باقی است که امام این وعده را برای به شور و شوق درآوردن مردم، و حمایت آنان در ادامۀ راه، بیان فرموده باشند!

حالا بپردازیم به مستندات و اصل سخن امام راحل و توضیح آن. سوال اول این است که:

چه کسی اولین بار این وعده را به مردم داد؟

این وعده (مجانی کردن آب و برق) به هیچ عنوان در بهشت زهرا، یعنی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ از طرف امام بیان نگردیده است! از بسم الله سخنان امام تا والسلام آن چنین جمله ای وجود ندارد که عده ای ادعا می کنند چرا سخنان کامل امام در بهشت زهرا پخش نمی شود؟!(متن کیهان وقت در سایت ها موجود است از بسم الله تا والسلام)

اولین بار این وعده در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۵۷ توسط سخنگوی دولت موقت، عباس امیر انتظام با قیدی قابل تأمل اعلام می گردد:" برای کم درآمدها آب و برق مجانی می گردد."

با بررسی ها بعمل آمده مشخص می گردد که امام سه بار راجع به آب و برق مجانی سخن گفته اند؛

مقطع اول این سخن نه در بهشت زهرا، که در پیام ۱۴ ماده‌ای نهم اسفند سال ۵۷، قبل از ترک تهران به مقصد قم با توجه به وضعیت حاکم بر کشور و بالا رفتن انتظارات مردم و قول و قرارهای بعضی سران و رهبران انقلاب بعد از اعلام دولت موقت، خطاب به ملت ایران می‌فرمایند:

«من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر فعلا برای طبقات کم‌ بضاعتی که در اثر تبعیضات خانمان‌ برانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شده‌اند و با برپایی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیت‌ها برطرف خواهد شد، سفارش اکید نمودم که عمل خواهد شد.» (صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲)

با فاصله یک‌روزه از پیام قبلی، در بدو ورود به قم (۱۰ اسفند ۵۷) در سخنرانی مدرسه فیضیه فرمودند: «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم می‌خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم.» (صحیفه امام، ج۶، ص ۲۷۳)

مجددا روز بعد (روز جمعه ۱۱ اسفند ۵۷) در کتابخانه مدرسه فیضیه (خطاب به خبرنگار روزنامه اطلاعات) می فرمایند: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای بی‌خانمان‌ها و فقرای ایران حل گردد و برای هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود، آب و برق برای فقرا و بی بضاعت‌ها باید مجانی گردد. به نظر من بیشتر انقلابیون واقعی یعنی آنها که نیروی عظیم و کوبنده این انقلاب بودند، مردم غیر مرفه بودند. کسانی که بیشترین کشته ها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و اعتقاد راسخ، باعث پیروزی انقلاب شدند، همان کسانی بودند که به هیچ وجه اشرافی و مرفه نبودند و از طبقه پابرهنه بودند.» (صحیفه امام، ج۶، ص ۲۹۷)

در سخنان حضرت امام (ره) دو نکتۀ مهم به چشم می خورد. اول اینکه این وعده، وعده ای موقتی است اولین بار امام (ره) از کلمۀ "فعلا" استفاده می کنند و بدین صورت، جواب یکی از سؤال ها حل می شود که می گفت توزیع رایگان انرژی به مردم، امری غیر کارشناسی است. چرا که امام چنین تفکری ندارد و ناظر به فقر و سختی فعلی وعده ای را مطرح می سازند نه یک سیاست اقتصادی دائم و البته امام در سخنرانی ۱۰ اسفند تأکید می کنند که هدف ما این مسائل نیست بلکه هدف اصلی ما از انقلاب رشد رفاه معنوی شماست و شما به این رایگان شدن برای مستضعفان دلخوش نباشید.

دوم اینکه این وعده در هر سه مرتبه برای مستمندان ذکر شده است نه عموم مردم که این هم تحقق یافت. تحقق آن به این گونه بود که میزان مشخصی از مصرف تا مدت ها بعد از انقلاب رایگان بود و افزایش مصرف نسبت به آن میزان معین هزینه داشت، ضمن اینکه برای تحقق وعده های اقتصادی امام (ره) حساب صد امام- کمیتۀ امداد امام خمینی- بنیاد مسکن- بنیاد مستضعفان- جهاد سازندگی و... راه اندازی گردید و با بضاعت خود به سرعت به سامان دادن وضعیت معیشتی، بهداشت و بی سرپناهی فقرا در سراسر کشور پرداخته شد به گونه ای که پدیده های زشت و ناراحت کننده ای در عرصۀ کلان شهرها مانند حلبی آبادها(شهرک هایی که خانه های آن از حلب های مصرف شده و تخته چوب و نایلون ساخته می شد و فقرا با زن و بچۀ خود در آن زندگی می کردند!) زندگی های خرابه نشینی و ... از چهرۀ شهرها زدوده شد.

البته این ها همه با در نظر گرفتن این است که دشمنان داخلی و خارجی هرگز نگذاشتند امام راحل و دولت های زمان ایشان، یک روز را با آرامش به رهبری دینی و مادی و معیشتی مردم بپردازند.

یک روز کودتای نوژه، یک روز غائلۀ کردستان، یک روز خلق عرب، یک روز ترکمن صحرا، بار دیگر دمکرات آذربایجان، اینها با هزینه های جانی و مالی به سختی حل می شد، هشت سال جنگ ویرانگر آغاز می گردید! و البته همۀ اینها در شرایط تحریم های سخت اقتصادی باید مدیریت می شد، عمر رهبری امام راحل به روزهای سختی گذشت که دشمن هر روز منتظر سقوط اصل این انقلاب بود اما امام امت با تمام گرفتاری ها ذره ای از محرومین غافل نبود و دستگاه ها و مراکز مرتبط در حال لبیک به فرمان حمایت از مستضعفین بودند و البته باید به رهبری امام و قاطبۀ مسئولین آفرین گفت که تا انتها آرزوی سقوط اقتصادی و پشت کردن مردم به انقلاب و نظام را به گورستان آمال و آرزوهای دشمنان این ملت فرستادند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۹
محسن پاینده

کوفی عنان: کوفی عنان وقتی با مقام معظم رهبری ملاقات می­نماید، مقام معظم رهبری درباره تاریخچه کشور غنا که زادگاه کوفی عنان بوده و همچنین شخصیت ها و موقعیت سیاسی و اجتماعی آن صحبت می کنند، این موجب تعجب کوفی عنان می شود و پس از ملاقات می گوید: با اینکه اهل غنا هستم درباره کشور خود به اندازه ایشان اطلاع ندارم. کوفی عنان افتخار رهبری مقام معظم رهبری را نه فقط مختص ایرانی ها بلکه کل مسلمانان دانسته و می گوید: ایرانی ها و مسلمانان باید افتخار کنند که چنین رهبری دارند ای کاش ایشان دبیر کل سازمان ملل بودند.کوفی عنان که مقام دبیر کلی سازمان ملل را به عهده داشت در این ملاقات چنان مجذوب شخصیت مقام معظم رهبری می شوند که می گویند: «من با شخصیت های مختلفی از جمله ژاک شیراک و هلموت­کهل دیدار داشته­ام که به شدت تحت تاثیر قرار گرفته ام. ولی در ملاقات با ا یشان احساس کردم هنوز کسی را مثل ایشان ندیده­ام شخصیت معنوی ایشان چنان مرا تحت تاثیر قرار داد که پیش خودم فکر کردم چرا شخصیتی مثل من باید دبیرکل سازمان ملل باشد پس از این دیدار شخصیت هایی که مرا جذب کرده بودند همه را به فراموشی سپردم.» شخصیت و هوشمندی سیاسی مقام معظم رهبری نیز کوفی عنان را به تعجب وا داشته است. «همیشه معتقد بودم شخصیت های معنوی و عرفانی از مسایل سیاسی اطلاعی ندارند ولی در دیدار اخیرم ایشان را در اوج قداست، شخصیتی سیاسی دیدم که آنچه از سیاسیون بزرگ در ذهنم بود، همه را پاک کردم» خاویر پرز دکوئیار: دکتر علی اکبر بشارتی ، وزیر اسبق کشور در مورد ملاقات خاویرپرز دکوئیار با مقام معظم رهبری می گوید: «بعداز صدور قطعنامه 598 سازمان ملل، از سوی کشورهای قدرتمند دنیا بر ایران فشارهای زیادی وارد می شد تا آن را بپذیریم. درهمان ایام خاویر پرزدکوئیار دبیر کل وقت سازمان ملل متحد، برای رایزنی های لازم به ایران آمد و با حضرت آیت­الله خامنه ای که آن زمان رییس جمهور بودند ،ملاقات کرد. پس ازملاقات دکوئیار به من گفت: رییس جمهور شما از کدام دانشگاه علوم سیاسی فارغ التحصیل شده است؟ گفتم: چطور؟ گفت: من از چند دانشگاه معتبر دنیا مدرک دکترای علوم سیاسی دارم و بیش از سی­سال است که کار سیاسی می­کنم و ده سال است که دبیر کل سازمان ملل هستم. در این مدت کمتر شخصیت سیاسی و رییس­جمهوری هست که وی را ندیده و با او گفتگو نکرده باشم ولی تاکنون شخصیتی سیاستمدار و هوشمندتر از رییس جمهور شما ندیده ام». ولادیمیر پوتین: «با عنایات به مطالعاتی که من درباره مسیح داشته ام در ملاقات با رهبر ایران تمام ویژگی های نوشته شده برای مسیح را در آیت الله خامنه ای دیدم و برایم متجلی شد. حکیم بزرگی در ایران نشسته است که به ذهن من خطور نمی کرد او تا به این حد همه جانبه نگر باشد. او حکیم و دانشمندی است که تصمیم گیری و تنظیم سیاست ایران با اوست و با وجود درایت و هوش سرشار ایشان هیچ خطری متوجه ایران نمی شود. من در ملاقات با ایشان معنای واقعی قانون اساسی جمهوری اسلامی و مفهوم ولایت فقیه و ولایت علمای دینی را که شنیده بودم، فهمیدم.» (خاطرات حجة الاسلام احمد مروی در همایش علمی کاربردی تبلیغ، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، به نقل از خبرگزاری فارس) دیلیپ داروا، وزیر صنایع بنگلادش: دیدار گروه دی‌هشت با رهبر ایران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود و من بسیار تحت‌تأثیر شخصیت ایشان قرار گرفتم. بسیار مشعوف شدم که با رهبر مسلمین جهان دیدار کردم. ایشان شخصیت بزرگی دارند و حس خاصی در دیدار با ایشان حکم‌فرما بود. شخصی آرام، که مسلط به مسائل روز مسلمانان و نیاز آن‌ها است و انگیزه‌ی دو چندانی به من برای آشنا شدن با ایشان داد. این دیدار یکی از بهترین خاطراتم بود... من برای اولین‌بار به ایران آمده‌ام و مردم آن را می‌بینم. بنگلادش نیز مانند ایران از بحران اقتصادی به سلامت عبور کرده و رشد صنعتی خوبی داشته است. من از رشد اقتصادی و صنعتی ایران بسیار متعجب شدم و وقتی با رهبر مسلمین جهان دیدار کردم، پی بردم که ایشان در به دست آوردن این رشد نقش اساسی داشته‌اند. (روزنامه ایران، 18، اسفند 1388) نوع نگاه سیاستمداران غربی از برخورد آنان با مساله ولایت فقیه روشن می شود . سیاستمداران غربی با درک اینکه ولایت فقیه یکی از پایه های اصلی نظام جمهوری اسلامی است واز آنجا که ولایت فقیه را بزرگ ترین مانع دستیابی به اهداف خویش دانسته از این رو حجم گسترده تهاجمات خود را برای تضعیف این پایه محوری نظام بکار گرفته اند و سیل تبلیغات منفی در رسانه های غربی و ماهواره ها و اینترنت بر علیه این اصل گویای این مسال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۱:۳۵
محسن پاینده