جنگ ما جنگ حق و باطل
بود و تمامشدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و
این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوتهنظرند آنهایی که خیال میکنند چون
ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و
صلابت بیفایده است! درحالی که صدای اسلامخواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست.
علاقه به اسلامشناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از
جنگ هشت ساله ماست. من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و
فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت میخواهم و
از خداوند میخواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه
هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای
تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان
و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم
تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن
نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است
نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز
عقیدهها به گونهای غلط عمل کنیم که حزباللّه عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد
از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست
نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر
نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم.
همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه . اگر همه انبیاء و
معصومین - علیهم السلام - در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست
از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند
مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. در حالی
که به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایی که شعار داده است به
موفقیت نایل شود.
ما شعار سرنگونی رژیم
شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت
بخشیدهایم، ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در
تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کردهایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک
زدهایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور
شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان
را دست کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟ من به طلاب
عزیز هشدار میدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانینماها و
مقدسمآبها باشند، از تجربه تلخ روی کار آمدن انقلابینماها و به ظاهر عقلای قوم که
هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتی نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و
خیانت آنان فراموش و دلسوزیهای بیمورد و سادهاندیشیها سبب مراجعت آنان به
پستهای کلیدی و سرنوشتساز نظام شود. من امروز بعد از ده سال از پیروزی انقلاب
اسلامی همچون گذشته اعتراف میکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و
امور مهمّه کشور به گروهی که عقیده خالص و واقعی به اسلام ناب محمدی نداشتهاند،
اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن، به راحتی از میان نمیرود؛ گر چه در آن موقع هم
من شخصاً مایل به روی کار آمدن آنان نبودم ولی با صلاحدید و تأیید دوستان قبول
نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزی کمتر از انحراف انقلاب از تمامی اصولش
و هر حرکت به سوی آمریکای جهانخوار قناعت نمیکنند، در حالی که در کارهای دیگر نیز
جز حرف و ادعا هنری ندارند. امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند
چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد و ما هنوز هم چوب
اعتمادهای فراوان خود را به گروهها و لیبرالها می خوریم، آغوش کشور و انقلاب
همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است
ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید! چرا جنگ
کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه
شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهایم و صدها چرای دیگر.